کلمه جو
صفحه اصلی

infringe


معنی : تخلف کردن از، تجاوز کردن از
معانی دیگر : (قول و قرار یا قانون و غیره را) شکستن، تخطی کردن، زیر پا گذاشتن، (به حقوق دیگران) تجاوز کردن، تعدی

انگلیسی به فارسی

تخلف کردن از، تجاوز کردن از، تعدی


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: infringes, infringing, infringed
• : تعریف: to cross established limits; encroach; trespass (usu. fol. by on or upon).
مشابه: trespass

- They argued about whether any type of censorship infringes on the right of free speech.
[ترجمه ترگمان] آن ها در مورد اینکه آیا هر نوع سانسور به درستی آزادی بیان تجاوز می کند یا خیر، بحث کردند
[ترجمه گوگل] آنها درباره اینکه آیا هر نوع سانسور بر حق آزادی بیان منافع دارد، بحث کرد
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to violate, break, or go beyond the limits of.
مشابه: break, contravene

- I haven't been able to trust him since he infringed our agreement.
[ترجمه ترگمان] از وقتی که قرارداد ما رو نقض کرده نتونستم بهش اعتماد کنم
[ترجمه گوگل] من نمی توانستم به او اعتماد کنم چون توافقنامه ما را نقض کرده است

• violate, break, disobey, transgress (a rule or law); trespass, encroach
if you infringe a law or an agreement, you break it; a formal use.
if you infringe people's rights, you do not allow people the rights or freedom that they are entitled to.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] تخطی کردن، تعدی کردن، تجاوز کردن، نقض کردن

مترادف و متضاد

تخلف کردن از (فعل)
contravene, broach, infringe, transgress

تجاوز کردن از (فعل)
infringe, transgress, exceed, overpass

Synonyms: borrow, breach, break, contravene, crash, disobey, encroach, entrench, impose, infract, intrude, invade, lift, meddle, obtrude, offend, pirate, presume, steal, transgress, trespass


Antonyms: comply, discharge, obey, observe


جملات نمونه

1. infringe on (or upon)
(به حقوق دیگران) تجاوز کردن،تعدی کردن

2. to infringe a contract
قرارداد را زیر پا گذاشتن

3. we are free as long as our freedom does not infringe the freedom of others
ما آزادیم به شرطی که آزادی ما حقوق دیگران را مورد تجاوز قرار ندهد.

4. He occasionally infringe the law by parking near a junction.
[ترجمه ترگمان]اون گه گاه قانون رو با پارک نزدیک یه تقاطع رد می کنه
[ترجمه گوگل]او گاهی اوقات با پارک کردن در نزدیکی یک بند قانون را نقض می کند

5. Two of the projects are deemed to infringe EU legislation.
[ترجمه ترگمان]دو مورد از این پروژه ها نقض قوانین اتحادیه اروپا هستند
[ترجمه گوگل]دو مورد از این پروژه ها نقض قوانین اتحادیه اروپا هستند

6. They said that compulsory identity cards would infringe civil liberties.
[ترجمه ترگمان]آن ها گفتند که کارت های شناسایی اجباری آزادی های مدنی را نقض می کنند
[ترجمه گوگل]آنها گفتند که کارت هویت اجباری آزادی های مدنی را نقض می کند

7. UK plans were deemed to infringe EU law.
[ترجمه ترگمان]طرح های بریتانیا به عنوان نقض قانون اتحادیه اروپا تلقی می شود
[ترجمه گوگل]برنامه های انگلستان بر این عقیده بودند که حقوق اتحادیه اروپا را نقض می کنند

8. It's starting to infringe on our personal liberties.
[ترجمه ترگمان] داره به آزادی های فردی ما تجاوز میکنه
[ترجمه گوگل]شروع به نقض آزادی های شخصی می کنیم

9. They rob us, they infringe our rights, they kill us.
[ترجمه ترگمان]، اونا آزمون دزدی میکنن اونا حقوق ما رو رد میکنن اونا ما رو می کشن
[ترجمه گوگل]آنها ما را غارت می کنند، حقوق ما را نقض می کنند، ما را می کشند

10. Such actions did not infringe the Corrupt Practice Acts but they did make them virtually inoperative.
[ترجمه ترگمان]چنین اقداماتی موجب نقض قوانین عمل فاسد نشد، اما آن ها آن ها را عملا باطل شده و باطل اعلام کردند
[ترجمه گوگل]چنین اقداماتی اعمال قانون فساد را نقض نمی کرد، اما آنها عملا بی فایده بودند

11. The Heinen letter claims' Latitude appears to specifically infringe Apple's patents and copyrights.
[ترجمه ترگمان]نامه Heinen ادعا می کند که Latitude به طور خاص حقوق انحصاری اپل و حق چاپ را نقض می کند
[ترجمه گوگل]نامه Heinen ادعا می کند 'عرض جغرافیایی به طور خاص اختراعات و حق اختراعات اپل را نقض می کند

12. They did not want the new managers to infringe on their job as doer with primary responsibility for the task.
[ترجمه ترگمان]آن ها نمی خواستند که مدیران جدید شغل خود را به عنوان عامل اصلی برای این کار نقض کنند
[ترجمه گوگل]آنها نمی خواستند که مدیران جدید در انجام کار خود به عنوان مسئول اصلی برای انجام کار نقض کنند

13. N. supervision on grounds they infringe on its sovereignty.
[ترجمه ترگمان]این گروه نظارت بر زمینه ای که آن ها را نقض می کنند، از حق حاکمیت آن تجاوز می کنند
[ترجمه گوگل]نظارت N را بر مبنای اینکه حاکمیت آن را نقض می کند

14. It suggested that second marriages would substantially infringe the rights of inheritance of the members of the first family.
[ترجمه ترگمان]این گزارش حاکی از آن است که ازدواج دوم به طور قابل توجهی حقوق وراثت اعضای خانواده اول را نقض می کند
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد می کند که ازدواج های دوم به طور قابل ملاحظه ای حقوق میراث اعضای خانواده اول را نقض می کند

15. Other acts that infringe upon the civil rights and interests of others.
[ترجمه ترگمان]اقدامات دیگری که ناقض حقوق مدنی و منافع دیگران هستند
[ترجمه گوگل]اعمال دیگر که بر حقوق مدنی و منافع دیگران تأثیر می گذارد

16. Such as: does CP 21 infringe their patent claims?
[ترجمه ترگمان]مثل: آیا CP ۲۱ ادعای حق ثبت آن ها را نقض می کند؟
[ترجمه گوگل]مثلا: CP 21 ادعاهای ثبت اختراع خود را نقض می کند؟

to infringe a contract

قرارداد را زیر پا گذاشتن


You have infringed the regulations.

شما از مقررات سرپیچی کرده‌اید.


We are free as long as our freedom does not infringe the freedom of others.

ما آزادیم به شرطی که آزادی ما حقوق دیگران را مورد تجاوز قرار ندهد.


اصطلاحات

infringe on (or upon)

(به حقوق دیگران) تجاوز کردن، تعدی کردن


پیشنهاد کاربران

violate


کلمات دیگر: