کلمه جو
صفحه اصلی

nominee


(به ویژه برای شغل یا انتخابات) نامزد، کاندید، داوخواه، داوطلب، نامزد، کاندید شده، منصوب، تعیین شده، ذینفع

انگلیسی به فارسی

نامزد، کاندید شده، منصوب، تعیین شده، ذینفع


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a person or thing that has been nominated, as for an office or honor.

• one who has been nominated
a nominee is someone who is nominated for something.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] نامزد، نماینده، کارگزار، امین، منصوب، ذینفع، بیمه گزار (در بیمه عمر)، مستأجر (حقوق انگلیس)

مترادف و متضاد

candidate


Synonyms: applicant, appointee, aspirant, contender, contestant, entrant, hopeful, office-seeker, runner, seeker


جملات نمونه

1. Mr. Francis is standing as the official nominee for the post of District Secretary.
[ترجمه ترگمان]آقای فرانسیس به عنوان نامزد رسمی پست دبیر کل منطقه ایستاده است
[ترجمه گوگل]آقای فرانسیس به عنوان نامزد رسمی برای پست وزارت امور خارجه ایستاده است

2. Mr. Francisco is standing as the official nominee for the post of District Secretary.
[ترجمه ترگمان]آقای فرانسیسکو به عنوان نامزد رسمی پست دبیر کل منطقه ایستاده
[ترجمه گوگل]آقای فرانسیسکو به عنوان نامزد رسمی برای پست دبیر منطقه ایستاده است

3. I was delighted to be a nominee and to receive such a prestigious award in recognition of our company's achievements.
[ترجمه ترگمان]من بسیار خوشحال شدم که نامزد شدم و این جایزه معتبر را به رسمیت شناختن دستاوردهای این شرکت دریافت کردم
[ترجمه گوگل]من خوشحال شدم که یک نامزد دریافت کنم و جایزه معتبری برای به رسمیت شناختن دستاوردهای شرکت مان دریافت کنم

4. The presidential nominee was advised to choose a woman as a running mate.
[ترجمه ترگمان]به نامزد ریاست جمهوری توصیه شد که زنی را به عنوان همسر نامزد انتخاب کند
[ترجمه گوگل]نامزد ریاست جمهوری توصیه به انتخاب یک زن به عنوان یک همسر اجرا شد

5. Elma was the nominee for Treasurer.
[ترجمه ترگمان]Elma، نامزد خزانه دار کل بود
[ترجمه گوگل]الما نامزد خزانه دار بود

6. Mark is the nominee for Treasurer.
[ترجمه ترگمان]مارک نامزد نیابت سلطنت است
[ترجمه گوگل]مارک نامزدی برای خزانه دار است

7. Dame Janet Fookes, who could become the Tory nominee for the first woman Speaker.
[ترجمه ترگمان]\"جنت Fookes\"، که می تواند نامزد حزب محافظه کار برای اولین سخنگوی زن شود
[ترجمه گوگل]Dame Janet Fookes، که می تواند نامزد توری برای اولین زن سخنران باشد

8. Bob Dole, the Republican presidential nominee presumptive, quickly signed on as a sponsor.
[ترجمه ترگمان]باب دول، نامزد احتمالی ریاست جمهوری جمهوری خواه، به سرعت به عنوان اسپانسر به امضا رسید
[ترجمه گوگل]باب دول، نامزد ریاست جمهوری جمهوری خواه، به سرعت به عنوان یک حامی مالی امضا کرد

9. George W. . Bush, the putative Republican presidential nominee, but also by Rep.
[ترجمه ترگمان]جورج دبلیو بوش، نامزد احتمالی ریاست جمهوری جمهوری خواه و همچنین نماینده مجلس
[ترجمه گوگل]جورج W بوش، نامزد انتخابات ریاست جمهوری جمهوریخواه منتقد، اما همچنین نماینده

10. Speakers included former presidential nominee Bob Dole.
[ترجمه ترگمان]Speakers نامزد ریاست جمهوری سابق باب دول بودند
[ترجمه گوگل]بلندگوها شامل نامزد پیشین ریاست جمهوری باب دول بود

11. Next is a coast-to-coast trek with Grammy Award nominee Joan Osborne.
[ترجمه ترگمان]بعد یک سفر ساحلی به ساحل با نامزد جایزه گرمی، جوآن Osborne است
[ترجمه گوگل]بعد یک سفر به ساحل به ساحل با نام جوایز گرمی جوآن آزبورن

12. The nominee summons the meeting, giving notice to every creditor.
[ترجمه ترگمان]نامزد دریافت جلسه را فرا خواند و به همه بستانکار اعلام کرد
[ترجمه گوگل]نامزدی این جلسه را احضار می کند و به هر متقاضی اطلاع می دهد

13. The Reform Party nominee will be announced Aug. 1
[ترجمه ترگمان]نامزد حزب اصلاحات در روز یکم ماه اوت اعلام خواهد شد
[ترجمه گوگل]نامزد حزب اصلاح طلب 1 آگوست اعلام خواهد شد

14. Y., who has publicly supported the nominee.
[ترجمه ترگمان]Y که علنا از نامزد حمایت کرده است
[ترجمه گوگل]Y, که به طور عمومی از نامزد حمایت کرده است

15. Mitt Romney, the former Republican Senate nominee who contributed large amounts of his private fortune to his campaign against Sen.
[ترجمه ترگمان]میت رامنی، نامزد سابق مجلس سنای جمهوریخواه که میزان قابل توجهی از ثروت خصوصی خود را به مبارزات انتخاباتی وی نسبت داد
[ترجمه گوگل]میت رامنی، نامزد سابق جمهوری خواه جمهوری خواهان که مقدار زیادی از ثروت شخصی وی را به مبارزه خود در برابر سنای آمریکا کمک کرد

پیشنهاد کاربران

ذینفع اسمی، نماینده اسمی/ظاهری
nominee account: حساب اسمی، حسابی که در ظاهر به نام شخصی باز می شود ولی منافع آن برای شخص دیگری است.

نامزد


کلمات دیگر: