1. pertinent to the matter under discussion
مربوط به مطلب مورد بحث
2. data pertinent to federal aid
داده های وابسته به کمک دولت فدرال
3. his criticisms are as pertinent today as they were a hundread years ago
انتقادات او امروزه همانقدر وارد است که صد سال پیش.
4. your question was not pertinent
پرسش شما نامربوط بود.
5. He asked me a lot of very pertinent questions .
[ترجمه ترگمان] اون از من کلی سوال درست کرد
[ترجمه گوگل]او از بسیاری از سوالات بسیار مهم خود پرسید
6. Please keep your comments pertinent to the topic under discussion.
[ترجمه ترگمان]لطفا نظرات خود را در مورد موضوع تحت بحث حفظ کنید
[ترجمه گوگل]لطفا نظر خود را در رابطه با موضوع بحث کنید
7. The last point is particularly pertinent to today's discussion.
[ترجمه ترگمان]نکته آخر به طور خاص مربوط به بحث امروز است
[ترجمه گوگل]آخرین نکته به بحث های امروز مربوط می شود
8. Mrs Southern listened keenly, occasionally breaking in with pertinent questions.
[ترجمه ترگمان]خانم جنوب با دقت گوش می داد و گاهی با پرسش های pertinent به هم می زد
[ترجمه گوگل]خانم جنوبی به شدت گوش کرد، گاهی اوقات با سوالات مربوطه وارد شد
9. Again, special considerations which might be pertinent during wartime should not affect the ambit of natural justice now.
[ترجمه ترگمان]باز هم ملاحظات خاصی که ممکن است در زمان جنگ مربوط باشد نباید بر ambit عدالت طبیعی تاثیر بگذارد
[ترجمه گوگل]باز هم، ملاحظات ویژه ای که ممکن است در طول زمان جنگ مناسب باشند، نباید در معرض عدالت طبیعی قرار گیرند
10. Moreover, the pertinent value of benefit per life saved can vary from case to case.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، مقدار مناسب سود در هر زندگی می تواند از مواردی به پرونده دیگر متفاوت باشد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، ارزش مربوط به سود هر زندگی نجات می تواند از مورد به مورد متفاوت باشد
11. That makes the pertinent question to be asked, How is this fascinating democracy perceived?
[ترجمه ترگمان]سوالی که باید پرسیده شود این است که چگونه این دموکراسی شگفت انگیز درک می شود؟
[ترجمه گوگل]این مسئله باعث می شود که سؤال مطرح شود که چگونه این دموکراسی جذاب را درک می کند؟
12. Glossaries in each kit define pertinent medical terms.
[ترجمه ترگمان]glossaries در هر جعبه شرایط پزشکی مربوطه را تعریف می کنند
[ترجمه گوگل]واژه نامه ها در هر کیت تعریف شرایط پزشکی مناسب است
13. Unfortunately, there's only room to quote the most pertinent, ie least facetious.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، فقط یک اتاق برای نقل و نقل از مهم ترین موضوع وجود دارد
[ترجمه گوگل]متأسفانه، تنها مکان برای نقل قول مناسب ترین، یعنی حداقل فریبنده وجود دارد
14. And therein lies a problem, a particularly pertinent one in an era of feminist sensitivity.
[ترجمه ترگمان]و در آن یک مشکل وجود دارد، به ویژه مربوط به یکی از موضوعات مربوط به حساسیت فمینیستی است
[ترجمه گوگل]و در آن یک مشکل وجود دارد، یکی از مهمترین موارد در عصر حساسیت فمینیستی
15. This was the most pertinent thing he said for me.
[ترجمه ترگمان]این مهم ترین چیزی بود که او برای من گفت
[ترجمه گوگل]این برای من مناسب ترین چیز بود