1. The police subjected him to an inquisition that lasted 12 hours.
[ترجمه ترگمان]پلیس او را مورد تفتیش قرار داد که ۱۲ ساعت به طول انجامید
[ترجمه گوگل]پلیس او را به بازجویی متهم کرد که 12 ساعت طول کشید
2. The police subjected him to an inquisition that lasted two hours.
[ترجمه ترگمان]پلیس مورد بازجویی قرار گرفت که دو ساعت به طول انجامید
[ترجمه گوگل]پلیس او را به بازجویی متهم کرد که دو ساعت طول کشید
3. I had to face a two-hour inquisition from my parents about where I'd been.
[ترجمه ترگمان]مجبور شدم با یک مصاحبه دو ساعته از پدر و مادرم در مورد جایی که بودم بازجویی کنم
[ترجمه گوگل]من مجبور شدم از والدینم در مورد جایی که من بوده بودم، یک تفتیش دو ساعته داشته باشم
4. She then subjected me to an inquisition about my romantic life.
[ترجمه ترگمان]اون موقع در مورد زندگی رمانتیک من بازجویی کرد
[ترجمه گوگل]سپس من را به تحقیق در مورد زندگی عاشقانه من تحمیل کرد
5. The Spanish Inquisition charged him with sinning against God and man.
[ترجمه ترگمان]دستگاه تفتیش افکار اسپانیا او را متهم به گناه بر ضد خدا و انسان کرد
[ترجمه گوگل]بازجویی اسپانیایی او را متهم به گناه در برابر خدا و مرد کرد
6. I was subjected to a lengthy inquisition into the state of my marriage and the size of my bank balance.
[ترجمه ترگمان]در مورد ازدواج من و اندازه حساب بانکی من مورد بازجویی مفصل قرار گرفت
[ترجمه گوگل]من به بازجویی های طولانی در وضعیت ازدواج من و اندازه تعادل بانک من اعمال شد
7. The Inquisition of the Medieval Ages devised many demoniac means of torture.
[ترجمه ترگمان]دستگاه تفتیش افکار قرون وسطی روش های اهریمنی بسیاری را برای شکنجه ابداع کرد
[ترجمه گوگل]بازجویی از قرون قرون وسطی بسیاری از شیوه های شیطانی شکنجه را تشریح کرد
8. The detectives have turned the investigation into an inquisition.
[ترجمه ترگمان]کارآگاه تحقیقات تحقیقات رو به بازجویی تبدیل کرده
[ترجمه گوگل]کارآگاهان تحقیق را به یک بازجویی تبدیل کرده اند
9. In her present fragile state, an inquisition, nomatterhow well-intentioned, would have shattered her into a million pieces.
[ترجمه ترگمان]در وضعیت حساس و حساس او، تفتیش عقاید، با حسن نیت، او را خرد و تکه تکه می کرد
[ترجمه گوگل]در حالت شکننده در حال حاضر، یک بازجویی، ناتوانی خوب، او را به یک میلیون قطعه تقسیم کرده است
10. Here lay the road to the Inquisition.
[ترجمه ترگمان]اینجا جاده دستگاه تفتیش افکار بود
[ترجمه گوگل]در اینجا جاده ای برای بازجویی وجود دارد
11. Like the Catholic fundamentalists during the Inquisition, all fundamentalists want a social dictatorship where they are the dictators.
[ترجمه ترگمان]مانند بنیادگرایان کاتولیک در طول دستگاه تفتیش افکار، همه بنیادگرایان یک دیکتاتوری اجتماعی می خواهند که در آن دیکتاتورهای دیکتاتور هستند
[ترجمه گوگل]همه بنیادگرایان مانند بنیادگرایان کاتولیک در دوران بازداشت، دیکتاتوری اجتماعی را در جایی که دیکتاتور هستند، می خواهند
12. One almost wonders about which side of the Inquisition he is on.
[ترجمه ترگمان]شخص تقریبا در مورد آن طرف دستگاه تفتیش افکار است
[ترجمه گوگل]یکی تقریبا شگفت انگیز در مورد کدام بخش Inquisition او است
13. And as there isn't an Inquisition any more, they take it out on the horses.
[ترجمه ترگمان]و چون دستگاه تفتیش افکار دیگر وجود ندارد، آن را روی اسب ها می گذارند
[ترجمه گوگل]و چون هیچ تردیدی وجود ندارد، آنها بر روی اسب ها می آورند
14. The message would be couched in Inquisition language; the Astropath would parrot the words out telepathically.
[ترجمه ترگمان]پیام در زبان دستگاه تفتیش افکار تنظیم می شد؛ Astropath کلمات را از telepathically بیرون می آورد
[ترجمه گوگل]این پیام در زبان بازجستی قرار می گیرد؛ Astropath کلمات را به طرز تلطفیانه طوطی می کند
15. On Saturday morning, the inquisition had begun.
[ترجمه ترگمان]صبح روز شنبه، تفتیش عقاید آغاز شده بود
[ترجمه گوگل]صبح روز شنبه، بازجویی آغاز شد