1. Evidence of his mental incapacity was never produced in court.
[ترجمه ترگمان]شواهدی از عدم صلاحیت ذهنی او هرگز در دادگاه تولید نمی شد
[ترجمه گوگل]شواهد ناتوانی ذهنی او در دادگاه هرگز تولید نشد
2. The main problem is the author's incapacity to convey his ideas.
[ترجمه ترگمان]مشکل اصلی عدم صلاحیت مولف برای انتقال ایده های خود است
[ترجمه گوگل]مشکل عمده این است که ناتوان نویسنده برای انتقال ایده هایش
3. This incapacity is a one-sided one.
[ترجمه ترگمان]این عدم صلاحیت یک طرفه است
[ترجمه گوگل]این ناتوانی یک طرفه است
4. Even as he sensed his incapacity to make such a choice, it was made for him.
[ترجمه ترگمان]حتی با وجود این که حس می کرد که incapacity برای چنین انتخابی برایش ساخته شده است، برای او ساخته شد
[ترجمه گوگل]حتی زمانی که او توانایی او را برای چنین انتخابی می دانست، برای او ساخته شد
5. There were 103 cases of caretaker absence or incapacity, she said.
[ترجمه ترگمان]او گفت که ۱۰۳ مورد غیبت موقت یا عدم صلاحیت وجود دارد
[ترجمه گوگل]او گفت که 103 مورد از عدم حضور یا عدم توانایی کارکنان وجود داشت
6. When consultation rates are matched against incapacity rates, there is evidence that lower income patients under-utilise G. P. services . . . .
[ترجمه ترگمان]هنگامی که نرخ مشاوره با نرخ های عدم صلاحیت تطبیق داده می شود، شواهدی وجود دارد که بیماران کم درآمد تحت - utilise G استفاده می کنند پی خدمات
[ترجمه گوگل]هنگامی که میزان مشارکت در مقایسه با نرخ ناتوانی، شواهدی وجود دارد که نشان می دهد که افراد مبتلا به درآمد پایین از خدمات G P استفاده نکردند
7. Cossiga commented publicly on Galloni's apparent incapacity to handle complex Mafia and drug-trafficking investigations.
[ترجمه ترگمان]Cossiga در ملا عام درباره عدم صلاحیت آشکار Galloni برای رسیدگی به تحقیقات پیچیده مافیای مواد مخدر و قاچاق مواد مخدر اظهار نظر کرد
[ترجمه گوگل]کسیگا به طور عمومی درباره ناتوانی گالونی در رسیدگی به پرونده های مافیا پیچیده و تحقیقات قاچاق مواد مخدر سخنرانی کرده است
8. Dissatisfied with its incapacity to make councils cut spending, the government adopted a final sanction - rate capping.
[ترجمه ترگمان]دولت از عدم صلاحیت خود برای کاهش هزینه ها ناراضی بود، و دولت یک سرپوش گذاشتن نهایی را تصویب کرد
[ترجمه گوگل]دولت ناتوانی خود را مبنی بر اینکه شوراها هزینه های خود را کاهش می دهند، دولت تصویب نهایی رسید - محدود کردن میزان
9. They were convinced of the incapacity of the free market significantly to diminish poverty and inequality.
[ترجمه ترگمان]آن ها به عدم توانایی بازار آزاد برای کاهش فقر و نابرابری قانع بودند
[ترجمه گوگل]آنها از ناتوانی بازار آزاد به طور قابل توجهی برای کاهش فقر و نابرابری متقاعد شدند
10. To feign illness or other incapacity in order to avoid duty or work.
[ترجمه ترگمان]برای اجتناب از بیماری و یا دیگر عدم صلاحیت به منظور اجتناب از انجام وظیفه یا کار
[ترجمه گوگل]برای نشان دادن بیماری و یا دیگر ناتوانی برای جلوگیری از وظیفه و یا کار
11. Immaturity is the incapacity to use one's intelligence without the guidance of another.
[ترجمه ترگمان]immaturity عدم توانایی استفاده از هوش یک فرد دیگر است
[ترجمه گوگل]نارسایی ناتوانی در استفاده از هوش خود را بدون هدایت دیگری است
12. He feigned illness or other incapacity in order to avoid duty.
[ترجمه ترگمان]او به بیماری یا عدم توانایی دیگر برای احتراز از وظیفه تظاهر می کرد
[ترجمه گوگل]او به منظور اجتناب از وظیفه، بیماری یا دیگر ناتوانی را تصدیق کرد
13. Prudence is a rich ugly old maid courted by Incapacity.
[ترجمه ترگمان]پرودنس یک کلفت پیر زشت و rich که با incapacity کار می کرد
[ترجمه گوگل]احتیاط یک خدمتکار غول زرق و برق دار زشت است که توسط گاو نر
14. She returned to work after a long period of incapacity.
[ترجمه ترگمان]او پس از یک دوره طولانی از عدم صلاحیت به سر کار بازگشت
[ترجمه گوگل]او پس از یک مدت طولانی از کار ناپذیر به کار بازگشت