کلمه جو
صفحه اصلی

misdemeanor


معنی : گناه، بزه، تخطی از قانون
معانی دیگر : (حقوق) جنحه، بزه (انگلیس: misdemeanour)، misdemeanour گناه

انگلیسی به فارسی

( misdemeanour ) گناه، بزه، تخطی از قانون


بدبختی، بزه، تخطی از قانون، گناه


انگلیسی به انگلیسی

• small crime, petty crime; misdeed

دیکشنری تخصصی

[حقوق] جنحه، خلاف

مترادف و متضاد

گناه (اسم)
offense, blame, transgression, fault, sin, guilt, crime, vice, misdeed, delict, misdemeanor

بزه (اسم)
offense, sin, guilt, crime, misdeed, felony, misdemeanor

تخطی از قانون (اسم)
misdemeanor, misdemeanour

sin, crime


Synonyms: breach of law, criminality, dirt, dirty deed, dirty pool, fault, infringement, malefaction, misbehavior, misconduct, miscue, offense, peccadillo, slipup, transgression, trespass, villainy, violation, wrong, wrongdoing


Antonyms: goodness


جملات نمونه

1. He is charged with several misdemeanor, including driving without a valid licence and creating a disturbance.
[ترجمه ترگمان]او متهم به چندین فقره جرم از جمله رانندگی بدون مجوز معتبر و ایجاد اختلال است
[ترجمه گوگل]او متهم به چندین پرونده متهم است، از جمله رانندگی بدون مجوز معتبر و ایجاد اختلال

2. Jones still faces a misdemeanor charge of reckless driving and an infraction for running a red light.
[ترجمه ترگمان]جونز هنوز با اتهام تخطی از جرم رانندگی مواجه است و نسبت به تخلفات اداره کردن نور قرمز تخطی می کند
[ترجمه گوگل]جونز همچنان با اتهام جنجال بر سر رانندگی بی پروا و نقض قانون برای اجرای نور قرمز مواجه است

3. Hudgins said Class A misdemeanor cruelty to animal charges will be filed Wednesday against the four who participated in the killing.
[ترجمه ترگمان]Hudgins گفت که در روز چهارشنبه نسبت به این چهار نفر که در این قتل شرکت کردند، تخطی از قانون توهین به حیوانات مورد تخطی قرار خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]هادگینس گفت: طبق اظهارات مرتکب جرایم مرتکب شده به اتهام حیوانات، چهارشنبه علیه چهار نفر که در این کشتار شرکت داشتند، ثبت می شود

4. Even some misdemeanor offenses, if they draw maximum one-year sentences, can now be deemed aggravated felonies under federal immigration law.
[ترجمه ترگمان]حتی در صورتی که آن ها حداکثر محکومیت یک ساله را بکشند، اکنون می تواند جرائم خشونت آمیز را تحت قانون مهاجرت فدرال تلقی کند
[ترجمه گوگل]حتی برخی از تخلفات جرایم، در صورتی که حداکثر یکسال حبس خود را جریمه کنند، اکنون می توانند به دلیل قوانین مهاجرت فدرال، جرایم شدید را محکوم کنند

5. Bob Farner is shaping up as the misdemeanor trial of the century.
[ترجمه ترگمان]باب Farner در حال شکل دهی به عنوان محاکمه misdemeanor قرن است
[ترجمه گوگل]باب فارنر به عنوان پرونده متخلف در قرن شکل می گیرد

6. Not a necessary social misdemeanor, as most bootlegging was contemporaneously regarded, but a high crime in any age.
[ترجمه ترگمان]جرم اجتماعی ضروری نیست، همان طور که اغلب قاچاق می کردند، اما در هر سن، جنایتی بزرگ رخ داده بود
[ترجمه گوگل]یک سوء ظن اجتماعی ضروری نیست، زیرا اکثر بوت لگن به طور همزمان در نظر گرفته شده است، اما جرم و جنایت در هر سن

7. Paul Mormando and Anthony Miccio were convicted on misdemeanor assault and discrimination charges.
[ترجمه ترگمان]پل Mormando و آنتونی Miccio به خاطر ضرب و جرح و اتهامات تبعیض محکوم شدند
[ترجمه گوگل]پل مورمندو و آنتونی مچیو در مورد اتهامات جرایم و تبعیض در دادگاه های جنایی، محکوم شدند

8. Last month, he pleaded no contest to a misdemeanor voter-fraud charge.
[ترجمه ترگمان]ماه گذشته او هیچ اعتراضی به اتهام تخطی از تخلف از رای دهندگان نکرد
[ترجمه گوگل]ماه گذشته، او هیچ گونه دعوی ای را به اتهام تقلب رای دهندگان متهم کرد

9. Mr Watt pleaded guilty to one misdemeanor charge.
[ترجمه ترگمان]آقای وات در رابطه با اتهام تخطی از قانون اقرار کرد
[ترجمه گوگل]آقای وات به یکی از اتهامات عذرخواهی متهم شد

10. The law makes it a misdemeanor for physicians to provide an abortion to a minor without written parental consent.
[ترجمه ترگمان]این قانون باعث می شود که پزشکان سقط جنین را بدون رضایت کتبی والدین، سقط جنین کنند
[ترجمه گوگل]این قانون باعث می شود که پزشکان برای ارائه یک سقط جنین به یک کودک بدون رضایت کتبی والدین، مرتکب آن شوند

11. A second offense would earn a misdemeanor citation, and a third would require a court appearance.
[ترجمه ترگمان]دومین جرم ممکن است منجر به تخطی از قانون شود و سومی به ظاهر دادگاهی نیاز دارد
[ترجمه گوگل]دومین جریمه یک استناد به دادگاه عالی دریافت می کند و یک سوم به ظاهر دادگاه نیاز دارد

12. Currently, those sales carry a misdemeanor sentence of a year or less in the county jail.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، این فروش ها یک مجازات تخطی از قانون در یک سال یا کم تر در زندان استان دارند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، این فروش ها یک حکم دادرسی در یک سال یا کمتر در زندان شهر صادر می کنند

13. In 198(Sentence dictionary) John Bennis pleaded guilty to the misdemeanor charge.
[ترجمه ترگمان]در ۱۹۸ (فرهنگ لغت حکم)جان Bennis به اتهام تخطی از قانون مجرم شناخته شد
[ترجمه گوگل]در سال 198 (فرهنگ لغت جمله) جان بنیز به اتهام مرتکب شدن مجرم شناخته شد

14. Iverson was charged with misdemeanor possession of marijuana and possession of firearms with a controlled substance.
[ترجمه ترگمان]Iverson به خاطر تملک ماریجوانا و داشتن سلاح گرم با یک ماده کنترل شده متهم شده بود
[ترجمه گوگل]ایوورس به اتهام داشتن مالکیت ماری جوانا و داشتن اسلحه با مواد کنترل شده متهم شد

15. Police made three misdemeanor arrests, including one of a news photographer, for failing to keep back.
[ترجمه ترگمان]پلیس سه تن از افراد را از جمله یکی از یک عکاس خبری به خاطر عدم حمایت از آن ها دستگیر کرد
[ترجمه گوگل]پلیس سه مرتبه دستگیر شده است، از جمله یکی از عکاسان خبر، برای ناتوانی در عقب نگه داشتن

پیشنهاد کاربران

جرم کوچک

misdemeanor ( حقوق )
واژه مصوب: جنحۀ کوچک
تعریف: جرمی که به دلیل داشتن مجازات کمتر در مقایسه با جنحۀ بزرگ کم اهمیت پنداشته می شود و محکومیت حبس یک سال یا کمتر دارد


کلمات دیگر: