کلمه جو
صفحه اصلی

preamble


معنی : دیباچه، مقدمه، سراغاز مقدمه کتاب، مقدمه سند، توضیحات، مقدمه نوشتن
معانی دیگر : مقدمه (به ویژه مقدمه ی قانون اساسی یا نظامنامه یا مرامنانه)، پیشگفتار، دیباجه، مقدمه وراهنمای نظامنامه یا مقررات

انگلیسی به فارسی

سر آغاز مقدمه کتاب، مقدمه سند، دیباجه، مقدمه و راهنمای نظام نامه یا مقررات، توضیحات، مقدمه نوشتن


مقدمه، دیباچه، سراغاز مقدمه کتاب، مقدمه سند، توضیحات، مقدمه نوشتن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an introduction to a speech or document, esp. one that explains the purpose of the text to follow.
مترادف: prologue
مشابه: exordium, introduction, opening, overture, preface, proem, prolegomenon

(2) تعریف: an initial or introductory occurrence, fact, or situation.
مترادف: prelude
مشابه: overture, preface, preliminary

- Her mistake was merely a preamble to the strange events that followed.
[ترجمه ترگمان] اشتباه او فقط مقدمه حوادث عجیبی بود که در پی داشت
[ترجمه گوگل] اشتباه او فقط مقدمه ای بر وقایع عجیب و غریب بود

(3) تعریف: (cap.) the introductory section of the U.S. Constitution.

• preface, introduction, prologue, foreword, opening statement
a preamble is an introduction to something you say or write; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] مقدمه قسمتی از پیام رادیوتلگرافی تجاری که از ابتدا ی فرستاده شدن شامل شماره پیام، دفتر مبدا، تاریخ و داده های عددی دیگر است که بخشی از پیام اصلی نیستند .
[حقوق] مقدمه

مترادف و متضاد

دیباچه (اسم)
incipience, introduction, exordium, foreword, preface, catastasis, preamble

مقدمه (اسم)
induction, preliminary, start, incipience, foretoken, introduction, exordium, preface, proem, catastasis, preamble, prelude, prologue, forepart, front matter, lead-up, protasis

سراغاز مقدمه کتاب (اسم)
preamble

مقدمه سند (اسم)
preamble

توضیحات (اسم)
preamble

مقدمه نوشتن (فعل)
preamble, prologize, prologuize

جملات نمونه

1. Harding gave him the news without preamble .
[ترجمه ترگمان]هاردینگ بدون مقدمه، اخبار را به او داد
[ترجمه گوگل]هاردینگ اخبارش را بدون مقدمه به او داد

2. He launched into his statement without any preamble.
[ترجمه ترگمان]او بدون هیچ مقدمه وارد بیانیه خود شد
[ترجمه گوگل]او بیانیه ای را بدون هیچ پیشنهادی به راه انداخت

3. She gave him the bad news without preamble.
[ترجمه ترگمان]خبر بد را بدون مقدمه به او داد
[ترجمه گوگل]او به او خبر بدی را بدون مقدمه داد

4. Wilcock, with assistance, wrote the preamble.
[ترجمه ترگمان]Wilcock، با کمک، مقدمه را نوشت
[ترجمه گوگل]ویلکاک، با کمک، مقدمه نوشت

5. He spoke without preamble.
[ترجمه ترگمان]او بی مقدمه شروع به صحبت کرد
[ترجمه گوگل]او بدون مقدمه سخن گفت

6. After forty minutes, without preamble, the answer started to come through.
[ترجمه ترگمان]پس از چهل دقیقه، بدون مقدمه، پاسخ شروع شد
[ترجمه گوگل]پس از چهل دقیقه بدون پیشا، پاسخ شروع شد

7. The first paragraph of your speech after the preamble should be designed to hold everyone's attention.
[ترجمه ترگمان]بند اول سخنرانی شما بعد از مقدمه باید طوری طراحی شود که توجه همه را جلب کند
[ترجمه گوگل]پاراگراف اول سخنرانی خود را پس از مقدمه باید طراحی شده برای توجه همه

8. I gave him the bad news without preamble.
[ترجمه ترگمان]من این خبر بد را بدون مقدمه به او دادم
[ترجمه گوگل]من به او خبر بدی را بدون مقدمه دادم

9. There's a big difference between the document's lengthy preamble and the actual content.
[ترجمه ترگمان]تفاوت بزرگی بین مقدمه طولانی این سند و محتوای واقعی وجود دارد
[ترجمه گوگل]تفاوت عمده ای بین پیشینه طولانی سند و محتوای واقعی وجود دارد

10. Thereupon this phrase in the preamble was depleted.
[ترجمه ترگمان]پس از آن، این جمله در آغاز به پایان رسید
[ترجمه گوگل]به این ترتیب این عبارت در مقدمه حذف شد

11. This extraordinary preamble to the worker's demands was received differently in four different quarters.
[ترجمه ترگمان]این مقدمه فوق العاده به خواسته های کارگران در چهار بخش مختلف به طور متفاوت دریافت شد
[ترجمه گوگل]این مقدمه فوق العاده ای برای خواسته های کارگر در چهار منطقه مختلف متفاوت بود

12. The preamble introduces research condition about an epic and the epic.
[ترجمه ترگمان]مقدمه شرایط تحقیقاتی در مورد حماسه و حماسه را معرفی می کند
[ترجمه گوگل]پیشگویی وضعیت تحقیق در مورد حماسه و حماسه را معرفی می کند

13. The preamble of the novel briefly introduces the contents of the book.
[ترجمه ترگمان]مقدمه رمان، محتوای کتاب را به طور خلاصه معرفی می کند
[ترجمه گوگل]پیش از این رمان به طور خلاصه مطالب این کتاب را معرفی می کند

14. Liu En learns a delegate to say without preamble when accepting a reporter to interview.
[ترجمه ترگمان]لیو در حین پذیرش یک گزارشگر برای مصاحبه، یک نماینده را یاد می گیرد که بدون مقدمه بگوید
[ترجمه گوگل]لیو در هنگام پذیرش یک خبرنگار برای مصاحبه، یک نماینده را بدون بیانیه ای می گوید

پیشنهاد کاربران

( کامپیوتر )

یک یا ترتیبی از کاراکترها در شروه Data Unit برای همگام سازی Clock Rate



پیشگفتار، مقدمه

Let's start without preamble : بیا بی مقدمه شروع کنیم


کلمات دیگر: