کلمه جو
صفحه اصلی

fungible


معنی : قابل تعویض، اموال مثلی
معانی دیگر : (حقوق) قابل تبدیل به پول، تبدیل پذیر، معاوضه پذیر، پایاپا، کالای پایاپا، هر چیز معاوضه پذیر، کالای مثلی، عو­ دار، مثلی، قابل تعوی­

انگلیسی به فارسی

(حقوق) قابل تبدیل به پول، تبدیل پذیر، معاوضه پذیر، پایاپا


کالای پایاپا، هر چیز معاوضه پذیر، کالای مثلی


قابل تعویض، اموال مثلی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of goods, being of a kind or quality that allows for free exchange with an equal part or quantity of similar goods.

(2) تعریف: interchangeable.
مترادف: substitutable

- Homes were not fungible in their eyes, so they refused the government's relocation assistance money.
[ترجمه ترگمان] خانه ها در چشمانشان بسته نشده بودند، بنابراین آن ها از کمک به نقل مکان از دولت امتناع کردند
[ترجمه گوگل] خانه ها در چشمانشان قابل تعویض نبودند، بنابراین آنها از کمک مالی دولت برای انتقال پول خودداری کردند
اسم ( noun )
• : تعریف: (often pl.) a thing that is fungible.

• (law) replaceable (about merchandise)

دیکشنری تخصصی

[حقوق] مثلی

مترادف و متضاد

قابل تعویض (صفت)
equivalent, interchangeable, replaceable, refillable, substitutable, fungible

اموال مثلی (صفت)
fungible

جملات نمونه

1. fungible goods such as petroleum or wheat are different from non-fungible goods such as rugs or paintings
کالاهای قابل معاوضه مانند نفت و گندم با کالاهای غیر قابل معاوضه مانند فرش و نقاشی فرق دارند.

2. "Fungible" with respect to goods or securities means goods or securities of which any unit is, by nature or usage of trade, the equivalent of any other like unit.
[ترجمه ترگمان]\"fungible\" با توجه به کالا یا اوراق بهادار به معنای کالا یا اوراق بهادار است که هر واحد به وسیله طبیعت یا استفاده از تجارت برابر با هر واحد دیگری است
[ترجمه گوگل]'قابل تعویض' با توجه به کالا یا اوراق بهادار به معنی کالا یا اوراق بهادار است که هر واحد به صورت طبیعت یا استفاده از تجارت معادل هر واحد مشابه دیگر است

3. Conclusion Psychotherapy have no fungible action for psychology and physical rehabilitation and sufferer' society function of hypochondriacal neurosis for regain.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری روان درمانی، هیچ اقدام fungible برای روان شناسی و توان بخشی فیزیکی و عملکرد بیمار hypochondriacal روان نژندی را برای دوباره به دست آوردن مجدد ندارد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: روان درمانی هیچگونه فعالیت قابل تعویضی برای روانشناسی و توانبخشی جسمانی و عملکرد اجتماعی بیماران مبتلا به نوروفیان هیپوکندریک برای بازیافت ندارد

4. It can, to some extent, be bought and sold. But it cannot be traded to third parties, and it is not entirely fungible.
[ترجمه ترگمان]تا حدودی می تواند خرید و فروش شود اما این کار را نمی توان به اشخاص ثالث واگذار کرد، و به طور کامل fungible نیست
[ترجمه گوگل]تا حدودی می تواند خریداری و فروخته شود اما نمی توان آن را به اشخاص ثالث معامله کرد و به طور کامل قابل تعویض نیست

5. But it cannot be traded to third parties, and it is not entirely fungible.
[ترجمه ترگمان]اما این کار را نمی توان به اشخاص ثالث واگذار کرد، و به طور کامل fungible نیست
[ترجمه گوگل]اما نمی توان آن را به اشخاص ثالث معامله کرد و به طور کامل قابل تعویض نیست

6. These three different methods of QE are conceptually distinct but operationally fungible.
[ترجمه ترگمان]این سه روش مختلف QE، متمایز اما عملیاتی هستند
[ترجمه گوگل]این سه روش مختلف از QE مفهومی متمایز است اما قابل تعویض عملیاتی هستند

7. In The Mythical Man-Month, Fred Brooks observed that programmer time is not fungible; adding developers to a late software project makes it later.
[ترجمه ترگمان]در فیلم مرد ماه Mythical، فرد بروکس مشاهده کرد که زمان برنامه نویس زیاد نیست و اضافه کردن سازندگان به یک پروژه نرم افزاری در اواخر این پروژه را بعدا ساخته است
[ترجمه گوگل]فرد فرگوسن در ماه مردمی افسانه ای مشاهده کرد که زمان برنامه نویسی قابل تعویض نیست؛ افزودن توسعه دهندگان به یک برنامه نرمافزاری در اواخر، باعث می شود که آن را بعدا بساز

8. The industry's heavyweights, too, are working to make computing more fungible.
[ترجمه ترگمان]The این صنعت نیز برای محاسبه fungible بیشتر تلاش می کنند
[ترجمه گوگل]سنگین وزن این صنعت نیز تلاش می کند تا محاسبات را بیشتر قابل تعویض کند

9. Identifying where the Internet can help your business and whereinvestments will pay off the most is the first step in extracting value fromthis fungible tool.
[ترجمه ترگمان]شناسایی جایی که اینترنت می تواند به کسب وکار شما کمک کند و whereinvestments اولین قدم در استخراج ابزار fromthis fungible است
[ترجمه گوگل]شناسایی که در آن اینترنت می تواند به کسب و کار شما کمک کند و سرمایه گذاری های انجام شده بیشترین هزینه را پرداخت می کنند، اولین گام برای به دست آوردن ارزش از ابزار قابل تعویض است

10. In the traditional view of economists, all money is interchangeable, seamlessly fungible, and "free" from social or cultural influences.
[ترجمه ترگمان]در دیدگاه سنتی اقتصاددانان، همه پول قابل تعویض، یکپارچه fungible، و \"آزاد\" از تاثیرات اجتماعی یا فرهنگی است
[ترجمه گوگل]در دیدگاه سنتی اقتصاددانان، همه پول قابل تعویض، یکپارچه قابل تعویض و 'آزاد' از تأثیرات اجتماعی یا فرهنگی هستند

fungible goods such as petroleum or wheat are different from non-fungible goods such as rugs or paintings.

کالاهای تعویض‌شدنی مانند نفت و گندم با کالاهای تعویض‌شدنی مانند فرش و نقاشی فرق دارند.


some tribes use fungibles instead of money.

برخی قبایل از کالاهای پایاپا به جای پول استفاده می‌کنند.


This good can not be traded to third parties, and it is not entirely fungible.

این کالا نمی‌تواند با طرف سومی مبادله شود و کاملاً قابل‌تعویض نیست.


پیشنهاد کاربران

قابل معاوضه ( کالا , دارایی )

# fungible goods�
# fungible assets
# Fungible goods such as petroleum or wheat

Dollars are fungible
دلار پولی است که می توان آن را خرد کرد.

قابل تعویض، هر چیز معاوضه پذیر


کلمات دیگر: