کلمه جو
صفحه اصلی

grievance


معنی : شکایت
معانی دیگر : علت نارضایتی، گله، (حقوق) شکوائیه، شکایت نامه، تظلم، خواسته های شغلی، (مهجور) صدمه زنی، علت صدمه یا مشقت، رنج

انگلیسی به فارسی

شکایت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: an injustice considered a cause for complaint, or the complaint resulting from such an injustice.
مترادف: beef, complaint, gripe, injustice, wrong
مشابه: affront, bellyache, cavil, grouse, grudge, grumble, injury, kick, objection, offense, peeve, protest

- He could bear these grievances no longer.
[ترجمه ترگمان] دیگر نمی توانست این grievances را تحمل کند
[ترجمه گوگل] او دیگر نمیتواند این شکایتها را تحمل کند
- They went before the town council to air their grievances.
[ترجمه ترگمان] آن ها پیش از شورای شهر پیش رفتند تا grievances کنند
[ترجمه گوگل] آنها قبل از شورای شهر به شکایات خود پرداختند

• complaint; resentment; wrong; injustice
a grievance is a complaint that you make about something which you feel is unfair.
a grievance is also a feeling that something that has been done is unfair.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] دعوی، شکایت، تظلم

مترادف و متضاد

شکایت (اسم)
denunciation, murmur, protest, moan, gripe, groan, rumble, complaint, grievance, discontent

complaint, gripe


Synonyms: affliction, ax to grind, beef, bellyache, big stink, blast, case, cross, damage, distress, flack, grief, grouse, hardship, holler, hoo-ha, howl, injury, injustice, jeremiad, kick, knock, objection, outrage, pain, pain in the neck, rap, resentment, rigor, roar, rumble, sorrow, squawk, stink, trial, tribulation, trouble, unhappiness, violence, wrong, yell


Antonyms: compliment, flattery, praise


جملات نمونه

1. grievance procedure
ترتیب و نحوه ی رسیدگی به شکایات

2. i vented my grievance before the commission
شکایت خود را جلو کمیسیون عرضه کردم.

3. He'd been harbouring / nursing a grievance against his boss.
[ترجمه مریم] او مدت هاست که نسبت به رئیس خود در دل گله و شکایت دارد.
[ترجمه ترگمان]او همیشه با رئیسش حرف می زد و او را اذیت می کرد
[ترجمه گوگل]او مخالفت خود را با رئیس خود مخفی کرده است

4. Does the company have a formal grievance procedure ?
[ترجمه ترگمان]شرکت یه عمل رسمی قانونی داره؟
[ترجمه گوگل]آیا شرکت یک روش شکایتی رسمی دارد؟

5. to have a grievance against sb.
[ترجمه ترگمان]که شکایتی از \"sb\" داشته باشه
[ترجمه گوگل]شکایت از سوی اسب

6. He had a personal grievance against the professor.
[ترجمه ترگمان]او از استاد شکایت کرده بود
[ترجمه گوگل]او شکایت شخصی نسبت به استاد داشت

7. She still nursed her old grievance.
[ترجمه ترگمان]او هنوز از رنج و رنج دیرین خود پرستاری می کرد
[ترجمه گوگل]او هنوز شکایت قدیمی خود را پرورش داد

8. For years he had nursed a grievance against his former employer.
[ترجمه ترگمان]سال ها بود که او از کارفرمای سابقش شکایت کرده بود
[ترجمه گوگل]سالها است که او در برابر کارفرمای سابق خود شکایت کرده است

9. He will not easily forget his grievance.
[ترجمه ترگمان]او به آسانی grievance را فراموش نخواهد کرد
[ترجمه گوگل]او به راحتی شکایت خود را فراموش نخواهد کرد

10. They had a legitimate grievance.
[ترجمه ترگمان] اونا یه شکایت قانونی داشتن
[ترجمه گوگل]آنها مشکلی مشروع داشتند

11. The main grievance of the drivers is the imposition of higher fees for driving licences.
[ترجمه ترگمان]شکایت اصلی رانندگان تحمیل هزینه های بالاتر برای مجوزهای رانندگی است
[ترجمه گوگل]شکایت اصلی رانندگان این است که اعمال هزینه های بالاتر برای گواهینامه رانندگی

12. Bill still harbours/nurses a grievance against his employers for not promoting him.
[ترجمه ترگمان](بیل)هنوز به خاطر عدم ترویج او از کارفرمایان خود شکایت دارد
[ترجمه گوگل]بیل همچنان به بندر / پرستار در برابر کارفرمایان شکایت می کند که او را تبلیغ نمی کند

13. Their main grievance was that they had not received their pitiably low pay.
[ترجمه ترگمان]ناراحتی عمده آن ها این بود که they pitiably را دریافت نکرده بودند
[ترجمه گوگل]شکایت اصلی آنها این بود که آنها هزینه کم و کم هزینه خود را دریافت نکرده بودند

14. Love with no need to preempt grievance.
[ترجمه ترگمان] عشق بدون نیازی نیست که ازش استفاده کنیم
[ترجمه گوگل]عشق بدون نیاز به پیشگیری از شکایت

15. They will help members arrange to have a grievance against an employer mediated.
[ترجمه ترگمان]آن ها به اعضا کمک خواهند کرد تا شکایت خود را نسبت به میانجی گری کارفرما ایجاد کنند
[ترجمه گوگل]آنها به اعضای کمک می کنند تا شکایتی را علیه یک کارفرمای متعهد داشته باشند

what is your grievance?

علت نارضایتی (شکایت) شما چیست؟


The workers submitted a list of their grievances.

کارگران فهرست شکایات خود را ارائه کردند.


The judge read their grievances.

قاضی شکایت نامه‌های آنها را خواند.


اصطلاحات

grievance procedure

ترتیب و نحوه‌ی رسیدگی به شکایات


پیشنهاد کاربران

شکایت
A complaint which may or may not be justified

مترادف از دیکشنری معتبر انگلیسی

کینه
شکایت کردن
درد
ناله کردن
اصطلاح پر سر و صداشکایت کردن

افشا کردن
بهم سائیدن خود دندان
اصطلاح دندان قروچه
اصطلاح غرغرو
غرغر کردن
اعتراض
غریدن

دلخوری

دادخواهی


کلمات دیگر: