کلمه جو
صفحه اصلی

interpellation


معنی : استیضاح، باز خواست
معانی دیگر : پرسش رسمی، (در مجلس) بازخواست (از اعضای دولت)

انگلیسی به فارسی

استیضاح، باز خواست


انگلیسی به انگلیسی

• act of formally questioning a government official

دیکشنری تخصصی

[حقوق] استیضاح، احضاریه (در حقوق انگلیس)، اسقاط تعهد پس از انقضای مدت معین طبق شرایط مندرج در قرارداد

مترادف و متضاد

استیضاح (اسم)
interpellation

باز خواست (اسم)
interpellation

جملات نمونه

1. Part two. Comparatively study of the interpellation system abroad.
[ترجمه ترگمان]قسمت دوم در مقایسه با مطالعه سیستم استیضاح در خارج
[ترجمه گوگل]بخش دوم در مقایسه با سیستم تعلیق در خارج از کشور

2. It is the revolution and consummation of interpellation system in our country.
[ترجمه ترگمان]این انقلاب و consummation سیستم interpellation در کشور ما است
[ترجمه گوگل]این انقلاب و به پایان رسیده شدن سیستم تعلیق در کشور ما است

3. Some countries have set up procedures for interpellation of maritime liens.
[ترجمه ترگمان]برخی کشورها رویه هایی را برای استیضاح of دریایی تنظیم کرده اند
[ترجمه گوگل]برخی از کشورها روش هایی را برای تعریف مجوز های دریایی تنظیم کرده اند

4. Facing up to ideology interpellation, the intellectuals always represent the subjective state of themselves in their creative expression.
[ترجمه ترگمان]در مواجهه با interpellation ایدئولوژی، روشنفکران همیشه حالت ذهنی خود را در بیان خلاقانه خود نشان می دهند
[ترجمه گوگل]روشنفکران در مواجهه با تعصب ایدئولوژیک، همیشه خود را در بیان خلاق خود نشان می دهند

5. In this part, first describe the origin and the current situation of interpellation system in our country.
[ترجمه ترگمان]در این بخش، ابتدا منشا و وضعیت فعلی سیستم interpellation در کشورمان را توضیح می دهیم
[ترجمه گوگل]در این بخش، ابتدا مبدا و وضعیت فعلی سیستم تعلیق در کشور ما را توصیف می کنیم

6. The feedback included the public opinion influence, the audit, the hearing, the interpellation and the voting. These feedbacks were constraints on the public sectors.
[ترجمه ترگمان]بازخورد شامل نفوذ افکار عمومی، حسابرسی، جلسه دادرسی، استیضاح و رای گیری بود این بازخورد در بخش های عمومی محدودیت داشت
[ترجمه گوگل]بازخورد شامل نفوذ افکار عمومی، ممیزی، جلسه دادرسی، اختلاس و رای گیری بود این بازخوردهای محدودیت در بخش های عمومی بود

7. This article covers four parts: Part one. Its about the basic principle and legal principle of interpellation system.
[ترجمه ترگمان]این مقاله چهار بخش را پوشش می دهد: بخش اول آن در مورد اصل اساسی و اصول قانونی این interpellation است
[ترجمه گوگل]این مقاله چهار بخش را پوشش می دهد: قسمت اول آن را در مورد اصل اساسی و اصل قانونی سیستم تعبیر

8. But, his written commentary has not provided the specific measures, estimated that he will receive therefore congressman's interpellation .
[ترجمه ترگمان]اما، تفسیر کتبی او، معیارهای خاص را ارایه نکرده است، و تخمین زده می شود که او استیضاح نماینده مجلس را دریافت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]اما تفسیر نوشته شده او، اقدامات خاصی را ارائه نکرده است، تخمین زده شده است که او پس از آن از درخواست های کنگره دریافت خواهد کرد

9. There is a lot of imperfection of the right of admitting retroactively, the right of interpellation and the right of withdrawal in legislations regulations, so they have to be perfected.
[ترجمه ترگمان]نقص بسیاری در حق admitting دارد، حق استیضاح و حق کناره گیری در مقررات قانونی، بنابراین باید کامل شوند
[ترجمه گوگل]نقض زیادی در مورد حق پذیرش عقبگردی، حق اختالف و حق خروج در مقررات قانونگذاری وجود دارد، بنابراین آنها باید کامل شوند

پیشنهاد کاربران

سوال جواب کردن
استیضاح کردن
بازخواست کردن



کلمات دیگر: