1. do not invest your money blindfolded!
پول خود را نسنجیده سرمایه گذاری نکن !
2. what the company lacks is sufficient money to invest in modern machinery
آنچه که شرکت کم دارد عبارتست از پول کافی برای سرمایه گذاری در ماشین آلات نوین
3. The best time to invest is now.
[ترجمه ترگمان]بهترین زمان برای سرمایه گذاری این است
[ترجمه گوگل]بهترین زمان برای سرمایه گذاری در حال حاضر است
4. They are unwilling to invest any more money in the project.
[ترجمه ترگمان]آن ها تمایلی به سرمایه گذاری در این پروژه ندارند
[ترجمه گوگل]آنها تمایلی به سرمایه گذاری بیشتر در پروژه ندارند
5. The institute will invest 5 million in the project.
[ترجمه ترگمان]این موسسه ۵ میلیون دلار در این پروژه سرمایه گذاری خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این موسسه 5 میلیون دلار در این پروژه سرمایه گذاری خواهد کرد
6. He doesn't invest in the arms industry on principle.
[ترجمه ترگمان]او در صنعت اسلحه روی اصول سرمایه گذاری نمی کند
[ترجمه گوگل]او در اصل در صنعت اسلحه سرمایه گذاری نمی کند
7. I have decided to invest in a new car.
[ترجمه ترگمان]من تصمیم گرفته ام در یک اتومبیل جدید سرمایه گذاری کنم
[ترجمه گوگل]من تصمیم گرفتم در یک ماشین جدید سرمایه گذاری کنم
8. They intend to invest directly in shares.
[ترجمه ترگمان]آن ها قصد دارند مستقیما در سهام سرمایه گذاری کنند
[ترجمه گوگل]آنها قصد دارند به طور مستقیم در سهام سرمایه گذاری کنند
9. Jim's father wanted to invest his own father's fortune in the business, which unluckily went by the board.
[ترجمه ترگمان]پدر جیم می خواست ثروت پدرش را در این کار سرمایه گذاری کند
[ترجمه گوگل]پدر جیم می خواست سرمایه ثروت پدرش را در کسب و کار، که به راحتی توسط هیئت مدیره، به سر می برد، سرمایه گذاری کند
10. The state has planned to invest two millions in the dam.
[ترجمه ترگمان]دولت قصد دارد دو میلیون در این سد سرمایه گذاری کند
[ترجمه گوگل]دولت قصد دارد دو میلیون دلار در سد سرمایه گذاری کند
11. It's very short-sighted of the government not to invest in technological research.
[ترجمه ترگمان]این خیلی کوتاه مدت است و دولت نمی تواند در تحقیقات تکنولوژیکی سرمایه گذاری کند
[ترجمه گوگل]دولت بسیار نگران این است که سرمایه گذاری در تحقیقات تکنولوژیکی انجام ندهد
12. We've decided it's time to invest in a new computer.
[ترجمه ترگمان]ما تصمیم گرفته ایم که زمان آن رسیده که در یک کامپیوتر جدید سرمایه گذاری کنیم
[ترجمه گوگل]ما تصمیم گرفتیم وقت آن را در یک کامپیوتر جدید سرمایه گذاری کنیم
13. If he wants to invest all his money in one company, that's his lookout.
[ترجمه ترگمان]اگر بخواهد تمام پولش را در یک شرکت سرمایه گذاری کند، این نظر اوست
[ترجمه گوگل]اگر او می خواهد تمام پول خود را در یک شرکت سرمایه گذاری کند، این نگاه او است
14. They had the foresight to invest in new technology.
[ترجمه ترگمان]آن ها این پیش بینی را داشتند که در فن آوری جدید سرمایه گذاری کنند
[ترجمه گوگل]آنها پیش بینی کرده بودند که در تکنولوژی جدید سرمایه گذاری کنند