کلمه جو
صفحه اصلی

irrelevancy


معنی : نا مربوطی، بی ربطی
معانی دیگر : irrelevance بی ربطی، نامناسبی

انگلیسی به فارسی

( irrelevance ) بی ربطی، نا مربوطی، نامناسبی


irrelevancy، نا مربوطی، بی ربطی


انگلیسی به انگلیسی

• lack of relevancy; something irrelevant
you can refer to a fact, activity, or institution that you think has no useful purpose as an irrelevancy; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] بی ارتباط بودن، بی اهمیت بودن

مترادف و متضاد

نا مربوطی (اسم)
absurdity, irrelevance, irrelevancy

بی ربطی (اسم)
impertinence, irrelevance, irrelevancy

جملات نمونه

1. He tossed irrelevancies into our serious discussion.
[ترجمه ترگمان]او irrelevancies را به بحث جدی مان انداخت
[ترجمه گوگل]او بی اهمیتیت را به بحث جدی ما تحمیل کرد

2. Why was he wasting her time with these irrelevancies?
[ترجمه ترگمان]چرا وقتش را با این irrelevancies تلف می کرد؟
[ترجمه گوگل]چرا وقتش را با این بی اهمیت بودن گذراند؟

3. Combat Ready is solid information - with no padding or irrelevancies.
[ترجمه ترگمان]مبارزه آماده است - اطلاعات محکم - بدون هیچ padding یا irrelevancies
[ترجمه گوگل]Combat Ready اطلاعات جامع است - بدون هیچ گونه مشکلی یا غیرقابل مقایسه

4. Let us ignore these irrelevancies.
[ترجمه ترگمان]بیا این irrelevancies رو نادیده بگیریم
[ترجمه گوگل]بیایید نادیده بگیریم

5. We must also divert money from the expensive irrelevancies of poster campaigns and media triumphalism towards full-time agencies and local party-building.
[ترجمه ترگمان]ما همچنین باید از هزینه گران تبلیغات پوستر و رسانه های گروهی به سمت ادارات تمام وقت و ساختمان محلی استفاده کنیم
[ترجمه گوگل]ما همچنین باید از نقدهای گران قیمت کمپین های تبلیغاتی و پیروزی رسانه ها نسبت به آژانس های تمام وقت و احزاب محلی احضار کنیم

6. Her beauty is not a frivolous irrelevancy but a touchstone to a full life.
[ترجمه ترگمان]زیبایی اش نه تنها یک سنگ محک است بلکه یک سنگ محک است تا یک زندگی کامل
[ترجمه گوگل]زیبایی او اصطلاحی بی رحمانه و بی معنی نیست، بلکه یک نشانه ای برای زندگی کامل است

7. The design objective of irrelevancy between the software and the specific instrument resource is achieved with the design method of using database and reasonable verification flow.
[ترجمه ترگمان]هدف طراحی of بین نرم افزار و ابزار خاص ابزار با روش طراحی استفاده از پایگاه داده و جریان تایید منطقی بدست می آید
[ترجمه گوگل]هدف طراحی بی ربط بودن بین نرم افزار و منابع ابزار خاص با روش طراحی با استفاده از پایگاه داده و جریان معقول منطقی به دست می آید

8. That I am trapped in this particular irrelevancy is never more apparent to me than when I am home.
[ترجمه ترگمان]اینکه من در این حالت خاص گیر افتاده ام، هرگز برای من واضح نیست تا وقتی که در خانه هستم
[ترجمه گوگل]این که من در این irrelevancy خاص به دام افتاده است، هرگز برای من آشکارتر از زمانی که من در خانه هستم

9. But stretch a topic too far and usually it will collapse into irrelevancy.
[ترجمه ترگمان]اما یک موضوع را خیلی دور نگه دارید و معمولا به irrelevancy تبدیل خواهد شد
[ترجمه گوگل]اما موضوع را بیش از حد دراز می کنید و معمولا آن را به بی ربط تبدیل می کند

10. In recent centuries, there are three viewpoints on the argument about how Feuerbach affected Marx. They are "the equation theory", "the irrelevancy theory" and "the link theory".
[ترجمه ترگمان]در قرن های اخیر، سه دیدگاه درباره چگونگی تاثیر Feuerbach بر مارکس وجود دارد آن ها \"نظریه معادله\"، \"نظریه irrelevancy\" و \"نظریه لینک\" هستند
[ترجمه گوگل]در قرن اخیر، سه دیدگاه در مورد این که چگونه فورباخ مارکس را تحت تاثیر قرار داد، وجود دارد آنها نظریه معادله، نظریه نادقیق و نظریه پیوند هستند

11. But the same trends that are dragging Europe into irrelevancy are impacting Canada and the US as well .
[ترجمه ترگمان]اما همان گرایش ها که اروپا را به irrelevancy کشانده اند، بر کانادا و ایالات متحده تاثیر می گذارند
[ترجمه گوگل]اما همان گرایش هایی که اروپا را به نادانی تبدیل می کنند نیز بر کانادا و ایالات متحده تأثیر می گذارد

12. Seen mostly as a counterweight to Moscow for 20 years, China seemed a giant irrelevancy after the demise of the Soviet Union.
[ترجمه ترگمان]چین پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به عنوان یک وزنه counterweight به مدت ۲۰ سال به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]چین پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به عنوان یک مقیاس موازی به مسکو به مدت 20 سال بیشتر دیده می شد

13. Hence, despite the story was not listed in the Chinese translated Agama Sutra; it was consistent with the teaching of "Seniority irrelevancy".
[ترجمه ترگمان]از این رو، با وجود این که این داستان در زبان چینی \"Agama Sutra\" ذکر نشده است، با آموزه های \"Seniority irrelevancy\" سازگار بود
[ترجمه گوگل]از این رو، با وجود این داستان در آگاموسوتا ترجمه شده توسط چینی ذکر نشده است؛ این تطابق با تدریس 'ارادیابی ارشد' بود

14. You can die as a stateless person and there is no record of your death because you do not exist, and therefore your death is an irrelevancy.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید به عنوان یک فرد بدون تابعیت زندگی کنید و هیچ سابقه ای از مرگ تان وجود ندارد چون وجود ندارد و بنابراین مرگ شما یک irrelevancy است
[ترجمه گوگل]شما می توانید به عنوان یک فرد بی خانمان بمیرید و هیچ سابقه ای از مرگ شما وجود ندارد، زیرا شما وجود ندارد و بنابراین مرگ شما بی ربط است


کلمات دیگر: