کلمه جو
صفحه اصلی

plaintiff


معنی : مدعی، شاکی، خواهان، عارض
معانی دیگر : (حقوق) خواهان، دادخواه، عار­

انگلیسی به فارسی

شاکی، خواهان، مدعی، عارض


(حقوق) خواهان، دادخواه، عارض، شاکی، مدعی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who initiates a lawsuit against another. (Cf. defendant.)

- The plaintiff is claiming that her injury resulted from her employer's lack of concern for safety.
[ترجمه ترگمان] شاکی مدعی است که جراحت او ناشی از عدم نگرانی کارفرمای او برای امنیت است
[ترجمه گوگل] شاکی ادعا می کند که آسیب او ناشی از عدم توجه کارفرمایان به ایمنی است

• claimant, person who brings a lawsuit to court; accuser, one who charges with an offense
a plaintiff is a person who brings a legal case against someone; a legal term.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] خواهان، مدعی، شاکی

مترادف و متضاد

مدعی (اسم)
assertion, claim, accuser, claimant, pretender, plaintiff, adversary, complainant, prosecutor, pretension, allegation, suitor

شاکی (اسم)
plaintiff, actor, complainant

خواهان (اسم)
plaintiff, actor, complainant, demandant, libellant, litigant

عارض (اسم)
plaintiff, complainant, cheeks

جملات نمونه

1. plaintiff versus defendant
خواهان برضد خوانده (مدعی علیه)

2. the plaintiff claims that the police pistol-whipped him
شاکی ادعا می کند که پلیس با پاشنه ی تپانچه او را زده است.

3. She is the plaintiff in the suit.
[ترجمه ترگمان]او شاکی است
[ترجمه گوگل]او شاکی در کت و شلوار است

4. The plaintiff claimed that the correct procedures had not been followed.
[ترجمه ترگمان]شاکی مدعی شد که رویه های صحیح پی گیری نشده است
[ترجمه گوگل]شاکی ادعا کرد که رویه های صحیح پیگیری نشده است

5. The plaintiff was guilty of contributory negligence for failing to wear a crash helmet.
[ترجمه ترگمان]شاکی به سهل انگاری و قصور در پوشیدن کلاه ایمنی متهم شده بود
[ترجمه گوگل]شاکی به خاطر سهل انگاری درمورد عدم استفاده از کلاه ایمنی، مجرم شناخته شد

6. The judge found for the plaintiff.
[ترجمه ترگمان]قاضی پرونده شاکی را پیدا کرد
[ترجمه گوگل]قاضی برای شاکی پیدا کرد

7. The burden of proof lay on the plaintiff to prove negligence.
[ترجمه @l!] بار اثبات بر عهده خواهان ( شاکی ) است برای اثبات تقصیر
[ترجمه ترگمان]شاکی بر این بود که متهم به سهل انگاری اثبات کند
[ترجمه گوگل]بار اثبات بر شاکی برای اثبات سهل انگاری گذاشته شد

8. The plaintiff was awarded damages.
[ترجمه ترگمان]شاکی به شاکی خسارت دریافت کرده است
[ترجمه گوگل]شاکی متهم شد

9. The judge decided for / against the plaintiff.
[ترجمه @l!] قاضی له /علیه خواهان ( شاکی ) حکم داد.
[ترجمه ترگمان]قاضی برای مخالفت با شاکی تصمیم گرفت
[ترجمه گوگل]قاضی برای / در برابر شاکی تصمیم گرفت

10. Mr. Smith appeared for the plaintiff.
[ترجمه ترگمان]اقای اسمیت به عنوان شاکی پیدا شد
[ترجمه گوگل]آقای اسمیت برای شاکی ظاهر شد

11. The plaintiff is aged 30 and has a normal expectation of life.
[ترجمه ترگمان]شاکی ۳۰ سال سن دارد و انتظار عادی زندگی را دارد
[ترجمه گوگل]شاکی 30 ساله است و انتظارات عادی زندگی دارد

12. The court decided against the plaintiff in the case of James vs . Smith.
[ترجمه ترگمان]دادگاه علیه شاکی در پرونده جیمز در مقابل پرونده تصمیم گرفت اسمیت
[ترجمه گوگل]دادگاه در مورد جیمز نسبت به شاکی تصمیم گرفت اسمیت

13. The plaintiff battled the decision all the way to the Supreme Court.
[ترجمه ترگمان]شاکی در تمام مسیر دادگاه عالی با این تصمیم مبارزه کرده است
[ترجمه گوگل]شاکی با تمام قوا به دیوان عالی کشور مبارزه کرد

14. The plaintiff moved for a rehearing.
[ترجمه ترگمان]شاکی به دنبال a حرکت می کرد
[ترجمه گوگل]شاکی برای بازنگری نقل مکان کرد

15. The judge ruled against the plaintiff.
[ترجمه ترگمان]قاضی مخالف شاکی بود
[ترجمه گوگل]قاضی در برابر شاکی حکم صادر کرد

پیشنهاد کاربران

خواهان


کلمات دیگر: