کلمه جو
صفحه اصلی

liberation


معنی : رهایی، ازاد کردن، نجات
معانی دیگر : آزاد سازی، رها (با: آزادی liberty یا freedom فرق دارد)، به دست آوری برابری (اجتماعی و اقتصادی)، برابری طلبی

انگلیسی به فارسی

آزادسازی، آزاد کردن، خلاص کردن


آزادی، خلاصی، رهایی


آزادی، رهایی، نجات، ازاد کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of liberating, or an instance or state of being liberated.

- The liberation of the village took days of fighting.
[ترجمه ترگمان] آزادسازی این روستا چند روز طول کشید
[ترجمه گوگل] آزادی روستا روزهای مبارزه را به عهده گرفت
- His sudden liberation from prison came as a shock to him.
[ترجمه ترگمان] آزادی ناگهانی او از زندان به عنوان شوک به او وارد شد
[ترجمه گوگل] آزادی ناگهانی او از زندان به عنوان یک شوک برای او آمد
- Citizens living in the countryside were still unaware of the liberation of the capital.
[ترجمه ترگمان] شهروندانی که در حومه شهر زندگی می کردند هنوز از آزادی پایتخت خبر نداشتند
[ترجمه گوگل] شهروندان ساکن در حومه هنوز از آزادسازی پایتخت بی اطلاع بودند

(2) تعریف: the process of working toward the attainment of equal rights and equal status for a particular group.

• act of setting free, releasing; state of being liberated, freedom, emancipation; act or process of achieving equal rights and status for a particular group
liberation is used in the names of some political movements that are concerned with freeing people from governments or traditional ideas which the members of the movements believe to be oppressive.
see also liberate.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] پرداخت دین، ایفاء تعهد قراردادی

مترادف و متضاد

رهایی (اسم)
release, emancipation, escape, acquittance, quietus, liberation, salvation, delivery, deliverance, rescue, riddance, extrication, escapement, go-by

ازاد کردن (اسم)
liberation, extrication, liberalization

نجات (اسم)
liberation, salvation, rescue

freedom


Synonyms: abolition, deliverance, democracy, emancipation, freeing, liberty, release, salvation, setting free, sovereignty, unchaining, unshackling


جملات نمونه

1. women's liberation movement
جنبش برابری خواهی زنان

2. women's liberation movement
جنبش آزادی زنان

3. carbon dioxide interferes with the liberation of oxygen to the tissues
دی اکسید کربن جلو آزاد شدن اکسیژن در بافت ها را می گیرد.

4. Leaving school was such a liberation for me.
[ترجمه ترگمان]ترک کردن مدرسه برای من یه جور آزادی بود
[ترجمه گوگل]ترک مدرسه چنین آزادی برای من بود

5. They unbound all the political prisoners after liberation.
[ترجمه ترگمان]پس از رهایی از آزادی، همه زندانیان سیاسی را باز کردند
[ترجمه گوگل]آنها پس از آزادی تمام زندانیان سیاسی را آزاد کردند

6. Dawkins ends his discussion with a call for liberation.
[ترجمه ترگمان]داوکینز با درخواست آزادی به بحث خود پایان داد
[ترجمه گوگل]داوکینز بحث خود را با یک فراخوان برای آزادی به پایان می رساند

7. All his life was submerged in the liberation of the people.
[ترجمه ترگمان]همه حیاتش در رهایی مردم مستغرق بود
[ترجمه گوگل]تمام زندگی اش در آزادی مردم غرق شد

8. Before liberation he had to pull a rickshaw to earn a little money.
[ترجمه ترگمان]قبل از آزادی باید یک ریکشاو بیرون بکشد تا کمی پول بدست آورد
[ترجمه گوگل]قبل از آزادی او مجبور بود یک ریکشا را بکشد تا پول کمی کسب کند

9. The Animal Liberation Front has claimed responsibility for releasing the monkeys from the laboratory.
[ترجمه ترگمان]جبهه آزادی بخش حیوانات مسئولیت آزاد کردن میمون ها از آزمایشگاه را بر عهده گرفته است
[ترجمه گوگل]جبهه آزاد سازی حیوانات مسئولیت آزادی میمون ها را از آزمایشگاه بر عهده گرفته است

10. She is into women's liberation.
[ترجمه ترگمان]او در آزادی زنان است
[ترجمه گوگل]او به آزادی زنان است

11. They are fighting for a cause - the liberation of their people.
[ترجمه ترگمان]آن ها در حال مبارزه برای یک علت - آزادسازی مردم خود هستند
[ترجمه گوگل]آنها برای یک علت - آزادی مردم خود مبارزه می کنند

12. The people are still struggling for liberation from a brutal, oppressive regime.
[ترجمه ترگمان]مردم هنوز برای رهایی از رژیم سرکوبگر و ظالم دست و پنجه نرم می کنند
[ترجمه گوگل]مردم هنوز برای رهایی از یک رژیم وحشیانه و سرکوبگر تلاش می کنند

13. With inspiration, liberation and determination, you can reach any destination. RVM
[ترجمه ترگمان]با الهام، آزادی و عزم، شما می توانید به هر مقصد دست پیدا کنید rvm
[ترجمه گوگل]با الهام، آزادی و عزت، می توانید به هر مقصد برسید RVM

14. Once the feverish atmosphere of the Liberation had subsided the practice aroused feelings of shame.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که فضای تب آلود آزادی بخش فروکش کرد، این عمل احساس شرمندگی کرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که فضای تباهی آزادی از بین رفت، این عمل موجب احساس شرم شد

Palestine Liberation Organization

سازمان آزادی‌بخش فلسطین


پیشنهاد کاربران

استقلال
Liberation day روز استقلال

liberation ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: آزادسازی 2
تعریف: ← برش آزادسازی


کلمات دیگر: