کلمه جو
صفحه اصلی

incumbency


معنی : وظیفه، تصدی، عهده داری، وجوب، لزوم
معانی دیگر : خوابیدگی، درازکشیدگی، غنودگی، (وظیفه و غیره) الزام، بایستگی

انگلیسی به فارسی

تصدی، عهده داری، وظیفه، لزوم، وجوب


مسئولیت پذیری، وظیفه، وجوب، تصدی، عهده داری، لزوم


انگلیسی به انگلیسی

• quality of being incumbent; office or position of an incumbent; something which is incumbent

اسم ( noun )
حالات: incumbencies
(1) تعریف: the quality or condition of being incumbent.

(2) تعریف: that which is incumbent.

(3) تعریف: the office or term of an incumbent.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] تصدی، دوره تصدی، حیطه اختیار، وجوب، لزوم

مترادف و متضاد

وظیفه (اسم)
assignment, service, function, office, task, work, duty, obligation, role, incumbency, taskwork

تصدی (اسم)
charge, leadership, authority, commission, tenure, incumbency, chairmanship, management

عهده داری (اسم)
charge, incumbency

وجوب (اسم)
incumbency

لزوم (اسم)
supply, incumbency, need, necessity, indigence, requisiteness

جملات نمونه

1. during (the period of) reagan's incumbency
در دوران تصدی ریگان

2. During her incumbency, several changes were introduced.
[ترجمه ترگمان]در طی دوران her چندین تغییر ایجاد شد
[ترجمه گوگل]در طول دوران ریاست جمهوری، تغییرات متعددی ارائه شد

3. Frankly, this is where the power of the incumbency is strong.
[ترجمه ترگمان]صادقانه بگویم، این جایی است که قدرت of قوی است
[ترجمه گوگل]صادقانه بگویم، این جایی است که قدرت حاکمیت قوی است

4. Bryan said gubernatorial incumbency can be both an advantage and liability when running for the Senate.
[ترجمه ترگمان]برایان می گوید که gubernatorial incumbency می تواند هم در زمان رقابت برای مجلس سنا هم یک امتیاز و هم برای مسئولیت باشد
[ترجمه گوگل]بریان گفت که در زمان اجرای مجلس سنا، حاکمیت دولت می تواند هر دو مزیت و مسئولیت باشد

5. In his present incumbency he takes a company into its twelfth season this spring looking remarkably solid and healthy.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر او یک شرکت را در فصل دوازدهم خود قرار می دهد که به طور قابل ملاحظه ای جامد و سالم به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر او یک شرکت را به فصل دوازدهم خود می گیرد و این بهار به نظر می رسد به طرز قابل توجهی جامد و سالم است

6. Jonathan, with the advantages of presidential incumbency, has also announced that he will run.
[ترجمه ترگمان]جاناتان با مزایای of ریاست جمهوری اعلام کرده است که فرار خواهد کرد
[ترجمه گوگل]جاناتان، با مزایای استفاده از ریاست جمهوری، اعلام کرده است که وی نیز اجرا خواهد شد

7. Certificate of Incumbency and Authority.
[ترجمه ترگمان]گواهی صلاحیت و مرجع
[ترجمه گوگل]گواهینامه و مسئولیت پذیری

8. This attitude is long-standing and transcends party lines, having more to do with incumbency than partisanship.
[ترجمه ترگمان]این نگرش بلند ایستادن و فراتر رفتن از خطوط حزبی است، که بیشتر با incumbency نسبت به هواداری تعصب آمیز به کار می رود
[ترجمه گوگل]این نگرش طولانی مدت است و فراتر از خطوط حزبی است، که بیشتر در ارتباط با مسئولیت پذیری نسبت به حزب است

9. This city is named the nation's finance centre, and its economic development relies on bank incumbency and foreign trade to a great extent.
[ترجمه ترگمان]این شهر مرکز مالی کشور نامیده می شود و توسعه اقتصادی آن تا حد زیادی متکی بر incumbency بانکی و تجارت خارجی است
[ترجمه گوگل]این شهر به عنوان مرکز مالی کشور شناخته می شود، و توسعه اقتصادی آن به میزان زیادی وابسته به سرمایه گذاری بانک و تجارت خارجی است

10. The dollar's attractions as a bolthole are partly a benefit of incumbency.
[ترجمه ترگمان]جاذبه های دلار به عنوان یک bolthole تا حدودی سود of هستند
[ترجمه گوگل]جاذبه های دلار به عنوان یک چنگال، بخشی از مزایای استفاده از آن است

11. Some say that Mr Maliki's Dawa will do badly, whatever the advantages of incumbency.
[ترجمه ترگمان]برخی می گویند که دعوت آقای مالکی به شدت عمل خواهد کرد، صرف نظر از مزایای این کار
[ترجمه گوگل]بعضی ها می گویند که داوود مالکی، هرچه مزایای استفاده از آن را داشته باشد، بد خواهد شد

12. Conclusion The blood fat and blood sugar abnormal relevance ratio of the incumbency staff increases with the age.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری نسبت تورم خون و میزان ارتباط غیر عادی قند خون، با گذشت زمان افزایش می یابد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری چاقی و قند خون قلب غیرطبیعی نسبت به کارکنان بیمارستان با سن افزایش می یابد

13. The vice - presider Zhuang Xiamiao read the club rules, which defined the right and incumbency of members.
[ترجمه ترگمان]The - Xiamiao، قوانین باشگاه را که حق و مشروعیت اعضا را تعریف می کند، خواند
[ترجمه گوگل]معاون رئیس جمهور ژوانگ شیمایوو قوانین باشگاه را خواند و حق و مقام اعضا را تعیین کرد

14. This has added to the already awesome power of incumbency .
[ترجمه ترگمان]این مساله به قدرت عالی already افزوده شده است
[ترجمه گوگل]این به قدرت در حال حاضر عالی از حاکمیت اضافه شده است

during (the period of) Reagan's incumbency

در دوران تصدی ریگان



کلمات دیگر: