کلمه جو
صفحه اصلی

intimidate


معنی : ترساندن، نهیب زدن به، مرعوب کردن، تشر زدن به
معانی دیگر : شاخ و شانه کشیدن، هراسیده کردن، جا خورده کردن، هراسناک کردن، بیمناک کردن، (با تهدید) وادار کردن

انگلیسی به فارسی

ترساندن، مرعوب کردن، تشر زدن به، نهیب زدن به


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: intimidates, intimidating, intimidated
مشتقات: intimidation (n.), intimidator (n.)
(1) تعریف: to cause to become timid or afraid, esp. by means of threats.
مشابه: bulldoze

- Bullies tried to intimidate him, but he wasn't afraid.
[ترجمه بهرور احمدی] قلدر ها سعی کردند اورا بترسانند اما او نترسید
[ترجمه ترگمان] Bullies سعی می کردند او را بترسانند ولی نمی ترسید
[ترجمه گوگل] Bullies سعی کرد او را ارعاب کند، اما او نمی ترسید
- Gangsters intimidated the shop owners.
[ترجمه ترگمان] gangsters صاحبان مغازه را مرعوب کرد
[ترجمه گوگل] گانگستر ها صاحبان مغازه ها را تهدید می کنند

(2) تعریف: to discourage, deter, or inhibit, as with an overwhelming display of wealth, power, ability, or perceived superiority.
مشابه: daunt, dismay

- The large, powerful nation intimidated its small neighbors.
[ترجمه ترگمان] ملت بزرگ و قدرتمند همسایگان کوچک خود را مرعوب ساخت
[ترجمه گوگل] ملت بزرگ و قدرتمند همسایگان کوچک خود را ارعاب می کند
- He never spoke up in class as he was intimidated by the more confident and aggressive students who appeared smarter to him.
[ترجمه ترگمان] او هرگز در کلاس صحبت نمی کرد، زیرا از دانش آموزانی که بااعتماد به نفس بیشتر و پرخاشگر بودند و از او باهوش تر بودند، می ترسید
[ترجمه گوگل] او هرگز در کلاس سخن نمی گوید، زیرا او توسط دانش آموزان با اعتماد به نفس و تهاجمی که به نظر وی دقت بیشتری داشت، ارعاب می شد

• frighten, threaten; compel by means of threat or force
to intimidate someone means to frighten them, usually as a deliberate way of making them do something.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] تهدید کردن، ترساندن، مرعوب کردن

مترادف و متضاد

Antonyms: assist, encourage, help


ترساندن (فعل)
bash, abhor, scare, frighten, intimidate, terrorize, deter, fray, shock, fright, shore, huff, awe, appal, appall, spook, tremble, daunt, threaten, buffalo, bullyrag, cow, horrify

نهیب زدن به (فعل)
intimidate, browbeat

مرعوب کردن (فعل)
intimidate, unnerve, terrify

تشر زدن به (فعل)
intimidate

frighten, threaten


Synonyms: alarm, appall, awe, badger, bait, bludgeon, bluster, bowl over, browbeat, buffalo, bulldoze, bully, chill, coerce, compel, constrain, cow, daunt, dishearten, dismay, dispirit, disquiet, dragoon, enforce, force, hound, lean on, oblige, overawe, push around, ride, ruffle, scare, showboat, spook, strong-arm, subdue, terrify, terrorize, twist someone’s arm


جملات نمونه

His position and power did not intimidate me.

مقام و قدرت او مرا مرعوب نکرد.


He wanted to intimidate the witnesses into silence.

او می‌خواست به زور تهدید، شهود را وادار به سکوت کند.


1. he wanted to intimidate the witnesses into silence
او می خواست به زور تهدید شهود را وادار به سکوت کند.

2. summary trials and executions to intimidate the people
محاکمات و اعدام های بی رویه برای ارعاب مردم

3. his position and power did not intimidate me
مقام و قدرت او مرا مرعوب نکرد.

4. The gang tried to intimidate the bank manager.
[ترجمه ترگمان]این گروه سعی کردند مدیر بانک را بترسانند
[ترجمه گوگل]این گروه تلاش کرد تا مدیر بانک را تهدید کند

5. They tried to intimidate the young people into voting for them.
[ترجمه ترگمان]آن ها سعی کردند جوانان را بترسانند تا برای آن ها رای دهند
[ترجمه گوگل]آنها سعی کردند جوانان را وادار به رأی دادن به آنها کنند

6. Jones had set out to intimidate and dominate Paul.
[ترجمه ترگمان]جونز برای ترساندن و تسلط بر پل آماده شده بود
[ترجمه گوگل]جونز تصمیم به ارعاب و تسلط بر پل داشت

7. The police had tried to intimidate him into signing a confession.
[ترجمه ترگمان]پلیس سعی کرده بود او را وادار به امضا کردن اعتراف کند
[ترجمه گوگل]پلیس سعی کرد او را به امضای یک اعتراف محکوم کند

8. Torture is still being used to intimidate detainees.
[ترجمه ترگمان]شکنجه هنوز برای ترساندن بازداشت شدگان مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]هنوز شکنجه برای ارعاب زندانیان استفاده می شود

9. The parent tries to intimidate or scare the child into backing down.
[ترجمه ترگمان]پدر و مادر سعی می کند کودک را بترساند یا بترساند
[ترجمه گوگل]والدین تلاش می کنند تا کودک را به عقب برانگیختن یا ترساندن

10. Some individuals manage to intimidate all their companions and rise to the top of the peck-order.
[ترجمه ترگمان]بعضی از افراد موفق می شوند تمام همراهان خود را بترسانند و به بالای دستور peck برسند
[ترجمه گوگل]بعضی از افراد موفق به ارعاب همه ی همراهان خود می شوند و به سمت بالا از فرمان peck می روند

11. This cannot intimidate us.
[ترجمه ترگمان] این نمیتونه ما رو بترسونه
[ترجمه گوگل]این نمی تواند ما را تهدید کند

12. Attempts to intimidate her failed.
[ترجمه ترگمان]تلاش ها برای ترساندن او بی نتیجه ماند
[ترجمه گوگل]تلاش برای ارعاب او شکست خورد

13. The court is trying to intimidate anybody with an independent mind.
[ترجمه ترگمان]دادگاه سعی دارد هر کسی را با یک ذهن مستقل بترساند
[ترجمه گوگل]دادگاه در تلاش است تا با یک ذهن مستقلانه هرکسی را ارعاب کند

14. They tried to intimidate me by holding on to the furniture.
[ترجمه ترگمان]اونا سعی کردن منو با نگه داشتن وسایل خونه تهدید کنن
[ترجمه گوگل]آنها سعی کردند با نگهداشتن روی مبلمان، مرا تهدید کنند

پیشنهاد کاربران

گریزاندن

ترساندن، مرعوب کردن

ترساندن، هراس اتداختن، وحشت در دل کسی انداختن

با ترس و تهدید وادار کردن

اجبار کردن کسی با ترساندن او، ترساندن کسی برای انجام کاری، مرعوب کردن، ترساندن.





To frighten or overawe ( someone ) , especially in order to make them do what one wants

frighten or overawe ( someone ) , especially in order to make them do what one wants
ایجاد وحشت کردن
تهدید کردن

Last year, Russia was behind efforts to 🔰intimidate🔰 Democratic voters in the weeks before the election by sending threatening email messages from accounts posing as the violent pro - Trump group the Proud Boys

Is this meant to intimidate me ?

بیمیدن = to be intimidated
بیماندن = to intimidate.


کلمات دیگر: