کلمه جو
صفحه اصلی

forfeit


معنی : زیان، جریمه، جریمه دادن، هدر کردن
معانی دیگر : تاوان، جزا، ازدست دادن، به گرو دادن، ستانه دادن، محروم شدن از، (در برخی بازی ها: چیز یا امتیازی که در مقابل اشتباه یا باخت از بازیکن گرفته می شود و پس از انجام کاری برای برنده به او پس داده می شود) گرو، (جمع) این نوع بازی، رجوع شود به: forfeiture، گرویی، ستانه ای، تاوانی، ستانده، ازدست رفته، فقدان، ضبط شده، خطا کردن

انگلیسی به فارسی

جریمه، فقدان، زیان، ضبط شده، خطا کردن، جریمه دادن، هدر کردن


ضمانت، جریمه، زیان، جریمه دادن، هدر کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: something demanded or given up as a penalty for neglect, misdeeds, or other failure to act as required by law, contract, or rules.
مترادف: penalty
مشابه: damages, fine, mulct

- The deposit will be kept as a forfeit if the tenant does not abide by the rental contract.
[ترجمه ترگمان] صندوق به عنوان جریمه نگهداری خواهد شد، اگر مستاجر از قرارداد اجاره ای وفا نکند
[ترجمه گوگل] اگر مستاجر قرارداد اجاره را رعایت کند، سپرده به عنوان ضمانت نگهداری خواهد شد
- They failed to comply with the rules and had to pay a forfeit.
[ترجمه ترگمان] آن ها نتوانستند با قوانین همخوانی داشته باشند و باید جریمه بپردازند
[ترجمه گوگل] آنها موفق به تطابق با قوانین و مجبور به پرداخت جریمه

(2) تعریف: the act of paying a penalty for misconduct or neglect.
مترادف: forfeiture

- His forfeit of the match following drug-testing came as a shock to his fans.
[ترجمه ترگمان] از دست دادن این مسابقه پس از آزمایش مواد مخدر، ضربه ای به هواداران وی وارد آمد
[ترجمه گوگل] محرومیت او از بازی پس از آزمایش مواد مخدر به عنوان یک شوک به طرفداران خود آمد

(3) تعریف: an article that is held until a fine is paid.
مشابه: forfeiture
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: forfeits, forfeiting, forfeited
(1) تعریف: to be made to surrender (something) as a penalty or fine.
مشابه: forsake, lose, release, surrender, yield

- After two serious offenses, she forfeited her driver's license.
[ترجمه ترگمان] بعد از دو مورد جدی، او گواهی نامه رانندگی را از دست داد
[ترجمه گوگل] پس از دو جرم جدی، او مجوز رانندگی خود را از دست داد

(2) تعریف: to lose or surrender (something) because of misconduct or neglect.
مترادف: surrender
متضاد: acquire
مشابه: default, hand over, lose, release, relinquish, yield

- If the father does not abide by these rules, he will forfeit his right to visit the children.
[ترجمه ترگمان] اگر پدر از این قوانین پیروی نکند، حق خود برای بازدید از کودکان را از دست خواهد داد
[ترجمه گوگل] اگر پدر این قوانین را نادیده بگیرد، او حق خود را برای دیدار از کودکان محروم خواهد کرد
- The team arrived late and had to forfeit the game.
[ترجمه ترگمان] تیم دیر رسیدند و مجبور شدند بازی را از دست بدهند
[ترجمه گوگل] این تیم دیر رسید و مجبور شد بازی را از دست بدهد
صفت ( adjective )
مشتقات: forfeitable (adj.), forfeiter (n.)
• : تعریف: lost or surrendered as a penalty for some crime, offense, or breach of rules.
مشابه: confiscated

• fine, penalty; loss; something given up
lose; give up, surrender
if you forfeit a right, privilege, or possession, you have to give it up because you have done something wrong.
a forfeit is something that you have to give up, or an unpleasant task that you have to perform because you have done something wrong.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] از دست دادن حق یا مال (به دلیل فعل، ترک فعل، نقص تعهد یا عدم انجام قرارداد)، جریمه دادن

مترادف و متضاد

Antonyms: gain, profit, win


زیان (اسم)
loss, evil, forfeiture, hurt, damage, ill, harm, wash out, drawback, disadvantage, disservice, detriment, incommodity, forfeit, scathe

جریمه (اسم)
forfeiture, fine, surcharge, mulct, sconce, penalty, forfeit

جریمه دادن (فعل)
forfeit

هدر کردن (فعل)
fritter, forfeit

something given as sacrifice


Synonyms: cost, damages, fine, loss, mulct, penalty, relinquishment


Antonyms: gain, victory, win


give up something in sacrifice


Synonyms: abandon, be deprived of, be stripped of, drop, give over, lose, relinquish, renounce, sacrifice, surrender


جملات نمونه

1. what forfeit (is) worse than the loss of honor?
چه تاوانی بدتر از ازدست دادن شرف (است)؟

2. signing this paper will forfeit your rights to the property
امضای این ورقه حقوق شما را نسبت به این ملک سلب خواهد کرد.

3. If you cancel now I'm afraid you forfeit your deposit.
[ترجمه ایلیا] اگر الان کنسل کنی متاسفانه ودیعه ات رو از دست میدی.
[ترجمه ترگمان]اگه الان کنسل کنی می ترسم که deposit رو از دست بدی
[ترجمه گوگل]اگر اکنون من را لغو میکنم، میترسم سپرده خود را از دست بدهم

4. If you always tease others like that, you'll forfeit the good opinion of your friends.
[ترجمه ترگمان]اگر تو همیشه دیگران را اذیت کنی، نظرت را درباره دوستانت از دست خواهی داد
[ترجمه گوگل]اگر شما همیشه مثل دیگران کسی را دوست دارید، از نظرات خوب دوستانتان محروم خواهید شد

5. Passengers who cancel their reservations will forfeit their deposit.
[ترجمه ترگمان]مسافرانی که رزرو خود را لغو می کنند، سپرده آن ها را از بین خواهند برد
[ترجمه گوگل]مسافران که رزرو خود را لغو می کنند، سپرده خود را از دست خواهند داد

6. He was ordered to forfeit more than £ 5m in profits.
[ترجمه ترگمان]به او دستور داده شد که بیش از ۵ میلیون پوند سود از دست بدهد
[ترجمه گوگل]او دستور داد که بیش از 5 میلیون پوند سود را جبران کند

7. Give me your watch as a forfeit.
[ترجمه ترگمان] ساعتت رو به عنوان جریمه بده
[ترجمه گوگل]تماشای خود را به عنوان ضمانت به من بدهید

8. That is the forfeit he must pay.
[ترجمه ترگمان]این جریمه نقدی است که باید بپردازد
[ترجمه گوگل]این مبلغی است که باید پرداخت کند

9. He argues that murderers forfeit their own right to life.
[ترجمه ترگمان]او استدلال می کند که قاتلان حق خود را برای زندگی از دست خواهند داد
[ترجمه گوگل]او استدلال می کند که قاتلان حق خود را به زندگی محروم می کنند

10. If furniture is damaged, you will forfeit your deposit.
[ترجمه ترگمان]اگه اسباب و اثاثیه خراب بشه deposit رو از دست میدی
[ترجمه گوگل]اگر مبلمان آسیب دیده باشد، سپرده خود را از دست می دهید

11. His lands were forfeit.
[ترجمه ترگمان]His از دست رفت
[ترجمه گوگل]سرزمین های او جریمه شد

12. They won the game by forfeit.
[ترجمه ترگمان] اونا بازی رو برنده شدن
[ترجمه گوگل]آنها بازی را از دست دادند

13. She was fined £000 and ordered to forfeit her car.
[ترجمه ترگمان]۰۰۰ پوند جریمه شد و دستور داد تا ماشینش را جریمه کند
[ترجمه گوگل]او به مبلغ 000 پوند جریمه شد و دستور داد که اتومبیلش را از دست بدهد

14. All goods may be forfeit to the State in time of war.
[ترجمه ترگمان]تمام کالاها ممکن است در زمان جنگ در اختیار دولت قرار گیرد
[ترجمه گوگل]در زمان جنگ تمام کالاها ممکن است به کشور منتفی شوند

15. For him to forfeit his favourite hobby would be impossible.
[ترجمه ترگمان]برای این که سرگرمی مورد علاقه اش را از دست بدهد، این سرگرمی غیر ممکن بود
[ترجمه گوگل]برای او برای از دست دادن سرگرمی مورد علاقه خود را غیر ممکن است

what forfeit (is) worse than the loss of honor?

چه تاوانی بدتر از ازدست دادن شرف (است)؟


Those who were captured forfeited their freedom.

آنان که دستگیر می‌شدند، آزادی خود را از دست می‌دادند.


Signing this paper will forfeit your rights to the property.

امضای این ورقه حقوق شما را نسبت به این ملک سلب خواهد کرد.


پیشنهاد کاربران

جریمه دادن

محروم شدن از امتیاز یا حقی

I forgeited his sympathy by my refusal to sign the agreement

دست کشیدن، منصرف شدن، رها کردن، ول کردن

ساقط شدن

واگذار کردن ( در رقابت و چالش و. . . )


کلمات دیگر: