کلمه جو
صفحه اصلی

inquest


معنی : رسیدگی، استنطاق، باز جویی، جستار
معانی دیگر : (حقوق)، تحقیق، بازجویی (درباره ی مرگ های مشکوک)، گروه مامور بررسی مرگ مشکوک

انگلیسی به فارسی

(حقوق) استنطاق، بازجویی، رسیدگی، جستار


تحقیق، استنطاق، باز جویی، رسیدگی، جستار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a legal investigation, usu. involving a jury, esp. a coroner's investigation of a suspicious death.

- Two pathologists gave evidence concerning the cause of death at the inquest.
[ترجمه ترگمان] دو آمپول در جریان تحقیق درباره علت مرگ در جریان تحقیق بود
[ترجمه گوگل] دو پاتولوژیست مدارکی را درباره علت مرگ در دادرسی ارائه دادند

(2) تعریف: the jury or other group that conducts such an investigation.
مشابه: inquiry

(3) تعریف: an investigation or search for information.
مشابه: inquiry, investigation

• formal legal investigation (especially seeking a cause of death); jury assembled to participate in an inquest; results of an inquest; research, investigation
an inquest is an official inquiry into the cause of someone's death.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] تحقیق پزشک قانونی، هیأت تحقیق، تحقیق توسط هیأت منصفه، رأی هیأت منصفه

مترادف و متضاد

Synonyms: delving, examination, hearing, inquiry, inquisition, probe, probing, quest, research, trial


Antonyms: conclusion, findings


رسیدگی (اسم)
assistance, attention, verification, puberty, consideration, probe, investigation, inquiry, exam, examination, handling, scrutiny, attendance, audit, cassation, inquest

استنطاق (اسم)
cross-examination, inquest, fishing expedition, inquisition, cross-question

باز جویی (اسم)
quest, investigation, inquiry, cross-examination, inquest, cross-question, interrogation

جستار (اسم)
inquiry, query, inquest, quaere

investigation


جملات نمونه

1. The inquest into their deaths opened yesterday in Enniskillen.
[ترجمه ترگمان]تحقیق درباره مرگ آن ها دیروز در Enniskillen افتتاح شد
[ترجمه گوگل]تحقیق به مرگ آنها روز گذشته در Enniskillen افتتاح شد

2. The court ordered a fresh inquest into the tragedy.
[ترجمه ترگمان]دادگاه به یک تحقیق تازه در آن فاجعه خاتمه داد
[ترجمه گوگل]دادگاه به فاجعه جدیدی رسیدگی کرد

3. The coroner will hold an inquest into the deaths.
[ترجمه ترگمان]پزشک قانونی در جریان تحقیق تحقیق خواهد کرد
[ترجمه گوگل]کورونر یک تحقیق را به مرگ انجام خواهد داد

4. At the inquest they heard that the car had driven off after the accident.
[ترجمه ترگمان]در جریان تحقیق شنیده بودند که پس از تصادف اتومبیل پیاده شده است
[ترجمه گوگل]در دادرسی آنها شنیده می شود که ماشین پس از حادثه رانده شده است

5. An elderly woman froze to death, an inquest heard yesterday.
[ترجمه ترگمان]دیروز یک زن مسن در حال مرگ بود و بازجویی از دیروز به گوش رسید
[ترجمه گوگل]یک زن سالمند به مرگ محکوم شده است، یک دیکتاتوری محکوم شده است

6. An inquest found that the deceased had died of a drugs overdose.
[ترجمه ترگمان]تحقیق در تحقیق متوجه شد که مرحوم براثر اوردوز مواد مرده بوده است
[ترجمه گوگل]یک تحقیق نشان داد که مرده از مواد مخدر به علت مصرف بیش از حد مواد مخدر جان خود را از دست داده است

7. An inquest into the deaths will be opened next week.
[ترجمه ترگمان]تحقیقات در مورد این افراد هفته آینده آغاز خواهد شد
[ترجمه گوگل]یک تحقیق به مرگ در هفته آینده آغاز خواهد شد

8. The inquest heard that the guitarist died from a cocktail of drink and drugs.
[ترجمه ترگمان]جریان تحقیق شنیده شد که آن گیتار از یک کوکتل مشروب و مواد مرده
[ترجمه گوگل]این دادخواست شنید که گیتاریست از کوکتل نوشیدنی و مواد مخدر جان خود را از دست داد

9. The inquest returned a verdict of accidental death.
[ترجمه ترگمان]دادگاه حکم مرگ تصادفی را به او داد
[ترجمه گوگل]این حکم حکم مرگ حادثه را صادر کرد

10. A verdict of suicide was recorded at the inquest.
[ترجمه ترگمان]حکم خودکشی در جریان تحقیق ثبت شده است
[ترجمه گوگل]حکم خودکشی در دادرسی ثبت شد

11. An inquest was held to discover the cause of death.
[ترجمه ترگمان]جریان تحقیق در جریان بود که علت مرگ را کشف کند
[ترجمه گوگل]یک تحقیق برای کشف علت مرگ انجام شد

12. The inquest heard that she died from multiple injuries.
[ترجمه ترگمان]تحقیق حاکی از آن است که او براثر چندین جراحت جان خود را از دست داده است
[ترجمه گوگل]این دادخواست شنید که از جراحات متعدد جان خود را از دست داد

13. The inquest was adjourned pending further investigations.
[ترجمه ترگمان]تحقیقات در مورد تحقیقات بیشتر به تعویق افتاد
[ترجمه گوگل]محاکمه به تعویق افتاد تا تحقیقات بیشتری انجام شود

14. After the inquest, the coroner recorded an open verdict.
[ترجمه ترگمان]بعد از بازجویی، پزشکی قانونی رای دادگاه را ضبط کرد
[ترجمه گوگل]پس از تحقیق، coroner یک حکم باز را ثبت کرد

پیشنهاد کاربران

حقوق:
هیئت تحقیق ( مشابه هیئت منصفه یا ژوری )

The coroner has beeen informed of the accident and he will be opening an inquest
کالبد شکافی در جریان حادثه قرار گرفت و . . .

بازجویی , تحقیق

# The truth emerged at the inquest
# an inquest is always held if murder is suspected
# an inquest was held to discover the cause of death
# an inquest into the department's poor performance


کلمات دیگر: