1. he set the precedent of giving tips here
او رسم انعام دادن را در اینجا متداول کرد.
2. there is no precedent for what you have done
عملی که شما انجام داده اید بی سابقه است.
3. to become a precedent
سابقه شدن،رسم شدن
4. The judgment set a new precedent.
[ترجمه ترگمان] قضاوت یه سابقه جدید داره
[ترجمه گوگل]قضاوت یک سابقه جدید را تعیین کرد
5. This case could serve as a precedent for others against the tobacco companies.
[ترجمه ترگمان]این پرونده می تواند به عنوان سابقه ای برای دیگران در برابر شرکت های دخانیات عمل کند
[ترجمه گوگل]این مورد می تواند به عنوان یک سابقه برای دیگران در برابر شرکت های دخانیات خدمت کند
6. The trial could set an important precedent for dealing with large numbers of similar cases.
[ترجمه ترگمان]این محاکمه می تواند یک نمونه مهم برای رسیدگی به تعداد زیادی از موارد مشابه باشد
[ترجمه گوگل]محاکمه می تواند یک سابقه مهم برای مقابله با تعداد زیادی از موارد مشابه را تنظیم کند
7. Is there a precedent for what you want me to do?
[ترجمه ترگمان]سابقه کاری هست که ازم بخوای انجام بدم؟
[ترجمه گوگل]آیا پیشاپیش برای آنچه که من می خواهم انجام می دهم، وجود دارد؟
8. The judgment on pension rights has established/set a precedent.
[ترجمه ترگمان]قضاوت در مورد حقوق بازنشستگی، سابقه ایجاد کرده است \/ تنظیم شده است
[ترجمه گوگل]قضاوت در مورد حقوق بازنشستگی یک سابقه ایجاد کرده است
9. An east London school has set a precedent by fining pupils who break the rules.
[ترجمه ترگمان]یک مدرسه شرق لندن با جریمه کردن دانش آموزان که قوانین را می شکنند وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک مدرسه شرق لندن با تخفیف دانش آموزانی که قوانین را نقض می کنند، سابقه ای تعیین کرده است
10. They were determined to break from precedent.
[ترجمه ترگمان]آن ها مصمم بودند که از سوابق فرار کنند
[ترجمه گوگل]آنها مصمم به شکستن از سابقه بودند
11. There's not much precedent for men taking leave when their baby is born.
[ترجمه ترگمان]برای مردانی که هنگام تولد نوزاد خود را ترک می کنند، هیچ سابقه ای وجود ندارد
[ترجمه گوگل]پیش از این برای پسران متولد شده، مقادیر بسیار زیادی وجود دارد
12. The ruling set a precedent for future libel cases.
[ترجمه ترگمان]این حکم به منزله سابقه ای برای موارد افترا در آینده است
[ترجمه گوگل]این حکم یک سابقه برای پرونده های جعلی آینده است
13. There is no precedent for such an action.
[ترجمه ترگمان]برای چنین عملی هیچ سابقه ای وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ سابقه ای برای چنین اقدام وجود ندارد
14. Such protests are without precedent in recent history.
[ترجمه ترگمان]چنین اعتراضاتی در تاریخ اخیر بی سابقه هستند
[ترجمه گوگل]چنین اعتراضاتی در تاریخ اخیر سابقه ندارد
15. The achievements of this period were without precedent in history.
[ترجمه ترگمان]دستاوردهای این دوره در تاریخ بی سابقه بود
[ترجمه گوگل]دستاوردهای این دوره بدون سابقه در تاریخ بود
16. He erected a new doctrine of precedent.
[ترجمه ترگمان]او یک دکترین جدید را بنا کرد
[ترجمه گوگل]او دکترین جدیدی از سابقه را به وجود آورد