کلمه جو
صفحه اصلی

precaution


معنی : پیش بینی، احتیاط، ژرفی، حزم، اقدام احتیاطی، احتیاط کردن
معانی دیگر : عامل احتیاطی، هوشکاری، از پیش مواظب بودن، پیش هشیاری، پیش آمایی

انگلیسی به فارسی

احتیاط، اقدام احتیاطی، پیش بینی، حزم، ژرفی، احتیاط کردن


احتیاط، اقدام احتیاطی


.احتیاط، پیش بینی، حزم، احتیاط کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an action or measure taken beforehand to avoid or prevent a dangerous circumstance, or to ensure a favorable result.
مترادف: hedge, providence, provision
مشابه: defense, insurance, pains, protection, prudence

- She took the necessary precautions to avoid being caught.
[ترجمه ترگمان] او احتیاط لازم را برای جلوگیری از دستگیر شدن از دست داده بود
[ترجمه گوگل] او اقدامات احتیاطی لازم را برای جلوگیری از دستگیری گرفت
- The acrobats always use a net as a precaution.
[ترجمه ترگمان] آکروبات همیشه از یک تور برای احتیاط استفاده می کند
[ترجمه گوگل] آکروبات ها همیشه از یک شبکه به عنوان احتیاط استفاده می کنند

(2) تعریف: care or caution taken in advance; foresight.
مترادف: circumspection, foresight, provision
مشابه: care, caution, chariness, forethought, preparation, prudence

- Realizing he could have been badly injured, he was thankful for his precaution.
[ترجمه ترگمان] می دانست که می تواند به بدی صدمه ببیند، از احتیاطی که کرده بود، سپاسگزار بود
[ترجمه گوگل] او می توانست به شدت مجروح شود و از احتیاط او سپاسگزار بود

• safeguard, safety measures, procedures carried out in order to ensure security
a precaution is an action that is intended to prevent something dangerous or unpleasant from happening.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] احتیاط
[حقوق] احتیاط، حزم، اقدام احتیاطی

مترادف و متضاد

پیش بینی (اسم)
anticipation, forecast, foresight, prognosis, prospect, prognoses, expectancy, expectance, caution, augury, prognostication, precaution, prevision, look-ahead, prefiguration

احتیاط (اسم)
reserve, nicety, vigilance, reservation, caution, guard, precaution, prudence, discretion, forethought, circumspection

ژرفی (اسم)
sagacity, depth, precaution, circumspection

حزم (اسم)
precaution, prudence, discretion

اقدام احتیاطی (اسم)
precaution

احتیاط کردن (فعل)
precaution

carefulness; preventative measure


Synonyms: anticipation, canniness, care, caution, circumspection, discreetness, discretion, foresight, forethought, insurance, protection, providence, provision, prudence, regard, safeguard, safety measure, wariness


Antonyms: carelessness


جملات نمونه

We must take the necessary precautions against fire.

باید از پیش اقدامات لازم را برای مبارزه با آتش‌سوز به عمل آوریم.


1. Detectives used precaution before entering the bomb's vicinity.
کارآگاهان قبل از نزدیک شدن به بمب احتیاط را رعایت کردند

2. We must take every precaution not to pollute the air.
ما بایستی هر اقدام احتیاطی را برای آلوده نکردن هوا انجام دهیم

3. Before igniting the fire, the hunters took unusual precaution.
شکارچیان قبل از روشن کردن آتش، دوراندیشی زیادی کردند

4. The polar explorers took every precaution to minimize the dangers of their trip.
[ترجمه ترگمان]کاشفان قطبی برای به حداقل رساندن خطرات سفر خود، هر احتیاط را انجام دادند
[ترجمه گوگل]مهاجمان قطبی هر گونه احتیاط را برای به حداقل رساندن خطرات سفر خود گرفتند

5. He took the precaution of locking his door when he went out.
[ترجمه ترگمان]در را بست و بیرون رفت
[ترجمه گوگل]هنگامی که او بیرون رفت، او مراقب قفل کردن درب خود شد

6. Many people have been stockpiling food as a precaution against shortages.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم از کمبود مواد غذایی به عنوان یک احتیاط در برابر کمبود مواد غذایی استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم مواد مخدر را به عنوان احتیاط در برابر کمبود ذخیره کرده اند

7. I took the precaution of clearing out my desk before I left.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه از آنجا بروم، احتیاط را از روی میز کنار کشیدم
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه من بروم، احتیاج داشتم که میز را پاک کنم

8. I'll keep the letter as a precaution.
[ترجمه ترگمان]من نامه را به عنوان احتیاط نگه می دارم
[ترجمه گوگل]نامه را به عنوان احتیاط حفظ خواهم کرد

9. I took the precaution of insuring my camera.
[ترجمه ترگمان]این احتیاط از جلوی دوربین من بیرون آمد
[ترجمه گوگل]من احتیاط کردیم که دوربین را بیمه سازیم

10. The machine was railed off as a safety precaution.
[ترجمه ترگمان]دستگاه به عنوان احتیاط از بین رفته بود
[ترجمه گوگل]دستگاه به عنوان یک احتیاط احتیاط انجام شد

11. We take every precaution to ensure that you have a comfortable journey.
[ترجمه ترگمان]ما همه احتیاط رو به عهده می گیریم تا مطمئن بشیم که تو یه سفر راحت داری
[ترجمه گوگل]ما هر اقدام احتیاطی را برای اطمینان از این که مسافرت راحت داریم انجام می دهیم

12. I took the precaution of turning the water supply off first.
[ترجمه ترگمان]من احتیاط کردم که آب را از اول دور کنم
[ترجمه گوگل]من اولا مراقب بود که آب را قطع کنم

13. Save your work often as a precaution against computer failure.
[ترجمه ترگمان]کار خود را به عنوان یک اقدام احتیاطی در برابر شکست کامپیوتر ذخیره کنید
[ترجمه گوگل]کار خود را اغلب به عنوان احتیاط در برابر شکست کامپیوتر ذخیره کنید

14. I took the precaution of locking money in the safe.
[ترجمه ترگمان]من احتیاط را در گاوصندوق نگه داشتم
[ترجمه گوگل]من احتیاط را از قفل کردن پول در ایمن گرفتم

15. I took the precaution of locking everything in the safe.
[ترجمه ترگمان]من احتیاط کردم که همه چیز رو در گاوصندوق قفل کنم
[ترجمه گوگل]من احتیاط را برای قفل کردن همه چیز در ایمن انجام دادم

16. We must fence our machine about with much precaution.
[ترجمه ترگمان]باید با احتیاط ماشین خود را از هم جدا کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید دستگاه خود را با احتیاط زیاد حصار کنیم

17. I took the precaution of setting the comms to automatic response.
[ترجمه ترگمان]احتیاط را از دست دادم تا ارتباط برقرار کنم
[ترجمه گوگل]من احتیاط را در تنظیم comms به پاسخ اتوماتیک انجام دادم

18. A fundamental precaution against both pest and disease problems is keeping the garden clean and tidy.
[ترجمه ترگمان]یک احتیاط اساسی در برابر مشکلات هر دو آفت و بیماری، تمیز کردن و تمیز کردن باغ است
[ترجمه گوگل]مراقبت های بنیادی در برابر مشکلات آفات و بیماری ها، نگهداری باغ پاک و مرتب است

پیشنهاد کاربران

پیشگیری

حفاظت ، پیشگیری

اقدامات احتیاطی، روش پیشگیری، موارد احتیاط

دور اندیشی

جوانب احتیاط


a measure taken in advance to prevent something dangerous, unpleasant, or inconvenient from happening

safety measure

( اقدام - تدابیر - معیارها برای پیشگیری و حفظ ایمنی )

تدابیر احتیاطی
تدابیر ایمنی
تدابیر حفاظتی
تدابیر / اقدامات پیشگیرانه
اقدامات ایمنی به منظور پیشگیری
اقدامات به منظور پیشگیری. . .
معیارهای امنیتی/ایمنی/به منظور پیشگیری





precaution اقدام پیشگیرانه
precarious ناپایدار
Precursor پیش ماده


کلمات دیگر: