کلمه جو
صفحه اصلی

mislead


معنی : فریب دادن، مغلطه کردن، گمراه کردن، مشتبه کردن، باشتباه انداختن
معانی دیگر : گول زدن، فریباندن، اغوا کردن، بد راهنمایی کردن، کژ راه کردن، از راه بدر کردن، منحرف کردن (از راه راست)، زیرپای کسی نشستن

انگلیسی به فارسی

گمراه کردن، باشتباه انداختن، فریب دادن


گمراه کردن، فریب دادن، مغلطه کردن، مشتبه کردن، باشتباه انداختن


انگلیسی به انگلیسی

• lead astray, misguide, misdirect, misinform, deceive, delude
if you mislead someone, you make them believe something which is not true.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] اغفال کردن، گمراه کردن، فریب دادن، به اشتباه انداختن، اغواء کردن

مترادف و متضاد

فریب دادن (فعل)
fool, cheat, deceive, defraud, jape, mump, delude, hoodwink, hum, bob, humbug, diddle, thimblerig, dissimulate, mislead, fob, short-change

مغلطه کردن (فعل)
fake out, mislead

گمراه کردن (فعل)
jape, seduce, mislead, misguide, misdirect, misinform

مشتبه کردن (فعل)
mislead, misrepresent

باشتباه انداختن (فعل)
mislead

give someone the wrong idea, information


Synonyms: bait, beguile, betray, bilk, bluff, bunk, cheat, cozen, deceive, defraud, delude, double-cross, dupe, enmesh, ensnare, entangle, entice, fool, fudge, gull, hoax, hoodwink, hose, illude, inveigle, juggle, lead astray, lead on, lie, lure, misdirect, misguide, misinform, misrepresent, outwit, overreach, pervert, pull wool over eyes, put on, rip off, rook, rope in, scam, seduce, shaft, snow, take in, tempt, trick, victimize


Antonyms: advise, counsel, guard, lead, protect


جملات نمونه

1. advertisements that mislead consumers
آگهی های تجاری که مصرف کنندگان را گمراه می کرد.

2. a tale calculated to mislead the reader
داستانی که منظور آن گمراه کردن خواننده است

3. They are seeking to mislead us.
[ترجمه حمید سرفرازیان] آن ها به دنبال فریب دادن ما هستند.
[ترجمه ترگمان]آن ها می خواهند ما را گمراه کنند
[ترجمه گوگل]آنها می خواهند ما را گمراه کنند

4. Our force pulled back in order to mislead the enemy.
[ترجمه ترگمان]نیروهای ما برای گمراه کردن دشمن عقب نشینی کردند
[ترجمه گوگل]نیروی ما برای عقب کشیدن دشمن کشیده شد

5. He wouldn't try to mislead you - it's not his style.
[ترجمه ترگمان]اون سعی نمی کنه تو رو فریب بده - این سبک اون نیست
[ترجمه گوگل]او سعی نمی کند شما را گمراه کند - این سبک او نیست

6. Statistics taken on their own are liable to mislead.
[ترجمه ترگمان]آمار و آمار مربوط به خودشان می توانند گمراه شوند
[ترجمه گوگل]آمار مربوط به خودشان ممکن است گمراه شوند

7. With so many reports to mislead one, it is hard to say at whose door the responsibility should be laid.
[ترجمه ترگمان]با این همه گزارش ها برای گمراه کردن یک نفر، گفتن این که چه کسی باید مسئولیت را بر عهده بگیرد سخت است
[ترجمه گوگل]با گزارش های بسیاری مبنی بر گمراه کردن یکی، آن را سخت می گویند که در آن مسئولیت باید گذاشته شود

8. The scientific method may sometimes mislead.
[ترجمه ترگمان]این روش علمی گاهی ممکن است گمراه شود
[ترجمه گوگل]روش علمی گاهی اوقات گمراه می شود

9. Most leaders understand this; few intentionally mislead people about meaning.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از رهبران این مساله را درک می کنند؛ تعداد کمی از مردم به عمد مردم را گمراه می کنند
[ترجمه گوگل]بیشتر رهبران این را درک می کنند؛ چند هدف عمدی مردم را درباره معنی گمراه می کند

10. I'm not suggesting you deliberately tried to mislead us, just that you made a mistake.
[ترجمه ترگمان]من پیشنهاد نمی کنم که تو عمدا سعی کردی ما را گمراه کنی، فقط اینکه اشتباه کردی
[ترجمه گوگل]من پیشنهاد نمیکنم که عمدا سعی کرد ما را گمراه کند، فقط اشتباه کردیم

11. I believe this was a deliberate attempt to mislead the court.
[ترجمه ترگمان]به عقیده من این اقدام عمدی بود برای فریب دادن دادگاه
[ترجمه گوگل]من معتقدم این یک اقدام عمدی بود تا دادگاه را گمراه کند

12. I would not want to mislead anyone into thinking that research is easy: it is hard and very time consuming work.
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم کسی را گمراه کنم که فکر کند این تحقیق آسان است: کار سخت و بسیار وقت گیر است
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم کسی را فریب بدهم که فکر کند تحقیقات آسان است: کار سخت و وقت گیر است

13. But some critics claim that re-creations mislead the viewer into thinking he or she is watching a recording of the real thing.
[ترجمه ترگمان]اما برخی از منتقدان مدعی هستند که ایجاد مجدد باعث گمراه کردن بیننده به فکر کردن او یا دیدن ضبط یک چیز واقعی می شود
[ترجمه گوگل]اما بعضی از منتقدان ادعا می کنند که آثار مجدد، بیننده را گمراه می کند تا فکر کند که او در حال تماشای یک ضبط واقعی است

14. Macdonald accepted that such information could be used to manipulate, to obfuscate, and to mislead.
[ترجمه ترگمان]مکدونالد قبول کرد که چنین اطلاعاتی می تواند برای دستکاری، to، و گمراه کردن استفاده شود
[ترجمه گوگل]مکدونالد پذیرفته است که چنین اطلاعاتی میتواند برای دستکاری، سوءاستفاده و گمراه کردن مورد استفاده قرار گیرد

15. Personally, I am sceptical about Jose's view that the press has such power to mislead and to be always believed.
[ترجمه ترگمان]من شخصا نسبت به این دیدگاه Jose شکاک هستم که مطبوعات این قدرت را دارند که گمراه کنند و همیشه باور داشته باشند
[ترجمه گوگل]شخصا، من نسبت به دیدگاه خوزه، که مطبوعات توانایی گمراه کردن و همیشه اعتقاد دارند، تردید دارند

Those who have first deceived themselves are most effective in misleading others.

آنان که ابتدا خود را فریب داده‌اند در گول‌زدن دیگران موفق‌ترند.


پیشنهاد کاربران

کسی یا چیزی را تحریف کردن

To make someone believe sth that isnt true

فریب دادن. گمراه کردن

با اشتباه انداختن ، گمراه کردن 🔵
: for example
i dont want mislead you 🔴
من نمی خواهم تو را گمراه کنم


کلمات دیگر: