1. may god overrule our decisions!
الهی که خداوند حاکم بر تصمیمات ما باشد!
2. In tennis, the umpire can overrule the line judge.
[ترجمه ترگمان]در تنیس، داور می تواند حکم داوری را تغییر دهد
[ترجمه گوگل]در تنیس، داور می تواند قاضی خط را لغو کند
3. He had to overrule his petty officials to accept him.
[ترجمه ترگمان]اون مجبور شد با صاحب منصبان خودش در این مورد دخالت کنه تا اونو قبول کنه
[ترجمه گوگل]او مجبور شد که مقامات خرده فروشی خود را به پذیرش او برساند
4. They have the power to overrule the local council.
[ترجمه ترگمان]آن ها این قدرت را دارند که شورای محلی را تحت فشار قرار دهند
[ترجمه گوگل]آنها قدرت لغو شورای محلی را دارند
5. Nobody has the authority to overrule his decision.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس این قدرت را ندارد که تصمیم خود را تغییر بدهد
[ترجمه گوگل]هیچ کس حق ندارد تصمیم خود را لغو کند
6. Even so, the conventions of the group inevitably overrule the preferences of individual members.
[ترجمه ترگمان]با این حال، قراردادهای گروه به طور اجتناب ناپذیری بر ترجیحات اعضای فردی غلبه می کند
[ترجمه گوگل]با این حال، کنوانسیون های گروه، اجتناب ناپذیر ترجیحات اعضای فردی است
7. But he may not have the power to overrule the precedents; in any case, reasons of strategy argue against this.
[ترجمه ترگمان]اما در هر حال، دلایلی که استراتژی علیه آن بحث می کند، ممکن است قدرت را نداشته باشد
[ترجمه گوگل]اما او ممکن است که قدرت سقوط را نداشته باشد؛ در هر صورت، دلایل استراتژی در برابر این بحث می کنند
8. He tried to overrule protests by the presidential plane's pilot a war zone was unsafe.
[ترجمه ترگمان]او سعی کرد که از اعتراضات توسط خلبان هواپیمای ریاست جمهوری نفوذی داشته باشد، یک منطقه جنگی ناامن بود
[ترجمه گوگل]او تلاش کرد تا تظاهرات را با خلبان هواپیما ریاست جمهوری لغو کند، منطقه جنگی ناامن بود
9. The modernity paradox deeply germs from the overrule of capital to labour.
[ترجمه ترگمان]پارادوکس مدرنیته به شدت از the سرمایه به نیروی کار، ریشه می گیرد
[ترجمه گوگل]مدرنیته پارادکس میکروب های عمیق را از سرنگونی سرمایه به نیروی کار بر می دارد
10. But management didn't let its overrule it business sense.
[ترجمه ترگمان]اما مدیریت اجازه نمی داد که این کار به معنای کسب وکار باشد
[ترجمه گوگل]اما مدیریت اجازه نداد تا آن را حس کسب و کار را لغو کند
11. His or her desire to succeed will overrule everything else.
[ترجمه ترگمان]یا آرزوی موفقیت او به موفقیت در هر چیز دیگر است
[ترجمه گوگل]تمایل وی به موفقیت، همه چیز را از بین می برد
12. This Zhou Yi, american government expresses to won't overrule this ban that international trade committee announces.
[ترجمه ترگمان]این ژو یی، دولت آمریکا اعلام کرد که این ممنوعیت را رد نمی کند که کمیته تجاری بین المللی اعلام می کند
[ترجمه گوگل]این ژو یی، دولت آمریکا بیان می کند که این ممنوعیت را که کمیته بین المللی تجارت اعلام می کند، لغو نخواهد کرد
13. I'll overrule Tynan's recommendation and see she's admitted.
[ترجمه ترگمان]من توی توصیه تو مداخله می کنم و می بینم که اون قبول کرده
[ترجمه گوگل]من توصیه تینان را رد کردم و دیدم او پذیرفته شده است
14. According to the law, he can overrule the decision of the line judge if he was sure that the line judge had made a wrong call.
[ترجمه ترگمان]با توجه به قانون، او می تواند تصمیم بگیرد که قاضی تصمیم اشتباه گرفته باشد
[ترجمه گوگل]با توجه به قانون، او می تواند تصمیم قاضی خط را رد کند، اگر مطمئن بود که قاضی خط تماس اشتباه کرده است