کلمه جو
صفحه اصلی

crease


معنی : شکن، خط اطوی شلوار، چین، چروک شدن، چین دار شدن، چین دار کردن
معانی دیگر : (در شلوار مردانه) خط اطو، تا، (دامن زنانه) چین، چین و چروک، چروک دار کردن یا شدن، چین انداختن، تادار کردن یا شدن، املای دیگر واژه ی: kris

انگلیسی به فارسی

چین، شکن، خط اتوی شلوار، چین‌دار کردن، چین‌دار شدن


چرت زدن، چین، شکن، خط اطوی شلوار، چین دار شدن، چروک شدن، چین دار کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a groove or fold, produced by heat or pressure.
مشابه: fold, pucker, rumple, wrinkle

- a crease in the earth's surface
[ترجمه ترگمان] یک خط در سطح زمین
[ترجمه گوگل] فرسایش در سطح زمین
- a crease in a pair of trousers
[ترجمه فرزاد زارع] هر دو ساق شلوار اتو کشیده شده
[ترجمه ترگمان] یک چروک با یک جفت شلوار
[ترجمه گوگل] یک جفت در یک جفت شلوار

(2) تعریف: a groove in the skin; wrinkle.

- The crease in his brow deepened with age.
[ترجمه ترگمان] چروک پیشانیش با گذشت زمان عمیق تر شد
[ترجمه گوگل] چروک در سینه اش با سن افزایش می یابد

(3) تعریف: a special mark or marked area in a field game such as cricket or hockey.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: creases, creasing, creased
(1) تعریف: to make a groove, fold, or wrinkle in or on.
مشابه: fold, knit, rumple, turn, wrinkle

(2) تعریف: to make a superficial wound in; graze.

- The shot only creased her forehead.
[ترجمه ترگمان] گلوله فقط پیشانی اش را چین انداخت
[ترجمه گوگل] شوت فقط پیشانی او را خم کرد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to become furrowed, folded, or wrinkled.
مشابه: knit, pucker, rumple, wrinkle

• fold, ridge (in fabric, paper, etc.); wrinkle; (hockey) rectangular area in front of the goal in ice hockey; (lacrosse) semicircular area that encircles a lacrosse goal
fold, make a ridge (in paper, fabric, etc.); cause to wrinkle; become wrinkled
creases are lines or folds that appear in cloth or paper when it is crushed.
if you crease something such as cloth or paper or if it creases, lines or folds appear in it because it has been crushed.
if your face creases or is creased, lines appear on it because you are frowning or smiling.
in cricket, the crease is a line on the pitch near the wicket where the batsman stands.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] شکن (زمین شناسی یخچالی): اصطلاحی که توسط وودورث (ص 665-1901) برای یک کانال سرریز که سابقاً جلوی برفآب بوده است، استفاده شد.
[نساجی] چین و چروک - تاخوردگی - تاخوردن

مترادف و متضاد

fold, wrinkle


شکن (اسم)
fold, crease, plica

خط اطوی شلوار (اسم)
crease

چین (اسم)
flexure, offset, fold, fringe, frill, crispiness, chitlings, crease, wrinkle, fluting, crimp, chitlins, chitterlings, furbelow, lock, pucker, plication, plica, plait, tuck, pleat

چروک شدن (فعل)
shrink, constringe, shrivel, crease, pucker, tousle

چین دار شدن (فعل)
crease

چین دار کردن (فعل)
crease, plicate, plait

Synonyms: bend, bulge, cockle, corrugation, furrow, groove, line, overlap, pleat, plica, pucker, ridge, rimple, rivel, ruck, rugosity, tuck


fold, rumple


Synonyms: bend, cockle, corrugate, crimp, crinkle, crumple, dog-ear, double up, plait, pleat, pucker, purse, ridge, ruck up, screw up, wrinkle


جملات نمونه

1. the crease in trousers
تا (یا خط اطوی) شلوار

2. in my youth, i used to put my trousers under the mattress to give it a crease
در جوانی شلوار خودم را زیر تشک می انداختم تا خط پیدا کند.

3. Pack the clothes carefully so that you don't crease them.
[ترجمه ترگمان]لباس ها رو با دقت جمع کن تا چروک نشن
[ترجمه گوگل]لباس هایتان را به دقت جمع کنید تا آنها را نزنید

4. He ironed a crease down the front of each trouser leg.
[ترجمه ترگمان]یک چین بین دو پاچه شلوارش را اتو کرد
[ترجمه گوگل]او از بین بردن هر جلسه ی هر شلوار، چسبیده است

5. Don't sit on my newspaper. You'll crease it!
[ترجمه ترگمان]روی روزنامه من نشین تو چروک خواهی شد!
[ترجمه گوگل]در روزنامه من نشنید شما آن را خواهد کرد!

6. He spent six hours at the crease .
[ترجمه ترگمان] ۶ ساعت توی چین افتاده
[ترجمه گوگل]او شش ساعت در چرک بود

7. Most outfits crease a bit when you are travelling.
[ترجمه ترگمان]بیشتر لباس ها وقتی سفر می کنید، چروک می شوند
[ترجمه گوگل]اکثر لباس ها کمی در هنگام مسافرت چرب می شوند

8. Yesterday both spent about two hours at the crease and were fluent enough.
[ترجمه ترگمان]دیروز هردوی آن ها حدود دو ساعت در خط راه آهن گذرانده بودند و به اندازه کافی قوی بودند
[ترجمه گوگل]دیروز هردو دو ساعت در چرخه گذشتند و به اندازه کافی روان بودند

9. Use the Steamatic's crease remover accessory with the towel to remove greasy marks and creases from your clothes and curtains.
[ترجمه ترگمان]از لوازم جانبی پاک کننده چینی Steamatic با حوله برای پاک کردن علامت های چرب و چروک از لباس ها و پرده ها استفاده کنید
[ترجمه گوگل]برای پاک کردن علامتهای چرب و چروک از لباس و پرده خود از لوازم جانبی Remover روکش Steamatic با حوله استفاده کنید

10. These trousers will crease if you don't hang them up properly.
[ترجمه ترگمان]اگر آن ها را درست نگه نداشته باشی، این شلوارها چروک خواهند شد
[ترجمه گوگل]این شلوارها به صورت صحیح آویزان خواهند شد

11. Creamy formulations do tend to crease more, so opt for matt powders.
[ترجمه ترگمان]فرمولاسیون Creamy تمایل به چروک بیشتر دارد، بنابراین پودر matt را انتخاب کنید
[ترجمه گوگل]فرمول های کرمی بیشتر تمایل به چسبیدن دارند، بنابراین برای پودر مات انتخاب می شود

12. Fred, 5 collapsed at the crease with a heart attack.
[ترجمه ترگمان]فرد، ۵، با یک حمله قلبی، غش کرد
[ترجمه گوگل]فرد، 5 با حمله قلبی در چرخه سقوط کرد

13. These trousers crease really easily.
[ترجمه ترگمان]این شلوار خیلی آسان به نظر می آید
[ترجمه گوگل]این شلوارها واقعا راحت هستند

In my youth, I used to put my trousers under the mattress to give it a crease.

در جوانی شلوار خودم را زیر تشک می‌انداختم تا خط پیدا کند.


the crease in trousers

تا (یا خط اطوی) شلوار


She smoothed out the creases in her dress.

او چین و چروک پیراهنش را صاف کرد.


the creases under the chin of the fat old man

چین‌های زیرچانه‌ی پیرمرد چاق


This silk material creases easily.

این پارچه‌ی ابریشمی زود چروک می‌شود.


پیشنهاد کاربران

خط تا شدگی . خط اتو

خط اتو . . . نه اطو !!!

خط زمین بازی کریکت

تا کردن ( تاکننده )

مثال cearisig rules خط کشهای تاکننده یا تیغه های تاکننده برای مصرف در تا کردن مقوا وکارتن در صنف کارتن سازها وچاپخانه هاو صنف قنادی ها ومیوه فروشیها وبسته بندی وغیره

تا شدگی
خم شدگی


کلمات دیگر: