کلمه جو
صفحه اصلی

eradicate


معنی : از بین بردن، ریشه کن کردن
معانی دیگر : از ریشه درآوردن، (مجازی) نابود کردن، ازریشه کندن، ازبی  کندن، ازبی  براوردن

انگلیسی به فارسی

از ریشه کندن، از بیخ کندن، از بیخ برآوردن


ریشه کن کردن، از بین بردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: eradicates, eradicating, eradicated
مشتقات: eradicable (adj.), eradicative (adj.), eradicably (adv.), eradication (n.), eradicator (n.)
(1) تعریف: to completely destroy; annihilate; obliterate.
مترادف: annihilate, blot out, demolish, destroy, expunge, exterminate, extirpate, obliterate, wipe out
مشابه: abolish, banish, crush, efface, eliminate, end, extinguish, kill, quash, stamp out

- Imported apples eradicated the local apple industry.
[ترجمه ترگمان] سیب های وارداتی صنعت سیب محلی را ریشه کن کردند
[ترجمه گوگل] سیب های وارد شده سیب زمینی محلی را ریشه کن می کند

(2) تعریف: to pull up (a plant or the like) with the roots; uproot.
مترادف: deracinate, grub, uproot
مشابه: pull up, weed out

• root up, pull up by the roots (botany); annihilate, destroy, exterminate, obliterate
to eradicate something means to destroy or remove it completely; a formal word.

مترادف و متضاد

از بین بردن (فعل)
destroy, spoil, annihilate, eradicate, put down, swoop, wash out, liquidate, liquidize, depredate, extirpate

ریشه کن کردن (فعل)
root, eradicate, root out, uproot, root up, extirpate

destroy; remove


Synonyms: abate, abolish, annihilate, blot out, demolish, deracinate, do away with, efface, eliminate, erase, expunge, exterminate, extinguish, extirpate, liquidate, mow down, obliterate, off, purge, raze, root out, rub out, scratch, scrub, shoot down, squash, stamp out, take out, torpedo, total, trash, unroot, uproot, wash out, waste, weed out, wipe out


Antonyms: aid, assist, bear, create, establish, fix, help, institute, plant


جملات نمونه

1. it is difficult to eradicate endemics
ریشه کنی بیماری بوم گیر دشوار است.

2. it is hard to eradicate some weeds
ریشه کن کردن برخی از علف های هرزه مشکل است.

3. they have tried to eradicate illiteracy
آنان کوشیده اند بیسوادی را ریشه کن کنند.

4. They are already battling to eradicate illnesses such as malaria and tetanus.
[ترجمه ترگمان]آن ها در حال حاضر در حال مبارزه برای ریشه کنی بیماری هایی مانند مالاریا و کزاز هستند
[ترجمه گوگل]آنها در حال مبارزه برای ریشه کن کردن بیماری هایی مانند مالاریا و تانتوم هستند

5. We can eradicate this disease from the world.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم این بیماری را از جهان ریشه کن کنیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم این بیماری را از جهان ریشه کن کنیم

6. These insects are very difficult to eradicate.
[ترجمه ترگمان]ریشه کن کردن این حشرات بسیار دشوار است
[ترجمه گوگل]این حشره ها برای ریشه کن کردن بسیار دشوار است

7. Greater financial stringency is needed to eradicate inflation from the economy.
[ترجمه ترگمان]شدت مالی بیشتر برای ریشه کنی تورم از اقتصاد مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]برای ریشه کن کردن تورم از اقتصاد، ریسک مالی بزرگی نیاز است

8. We are determined to eradicate racism from our sport.
[ترجمه ترگمان]ما مصمم هستیم که نژاد پرستی را از ورزش خود ریشه کن کنیم
[ترجمه گوگل]ما مصمم هستیم که از نژادپرستی ما را از بین ببریم

9. He spoke about what is necessary to eradicate AIDS.
[ترجمه ترگمان]او در مورد آنچه که برای ریشه کنی ایدز لازم است صحبت کرد
[ترجمه گوگل]او در مورد آنچه لازم است برای ریشه کن کردن ایدز صحبت کرد

10. Eradicate anxiety, he wrote, and Goldberg, in the margin, anxiety.
[ترجمه ترگمان]او نوشت: اضطراب Eradicate، و گلدبرگ، در حاشیه اضطراب
[ترجمه گوگل]او نوشت، ریشه کن کردن اضطراب و گلدبرگ، در حاشیه، اضطراب

11. This is not nearly enough to eradicate poverty and can not be a total substitute for federal aid.
[ترجمه ترگمان]این به اندازه کافی برای ریشه کنی فقر کافی نیست و نمی تواند جایگزینی کامل برای کمک های فدرال باشد
[ترجمه گوگل]این به اندازه کافی برای ریشه کن کردن فقر نیست و نمی تواند یک جایگزین کامل برای کمک های فدرال باشد

12. The aim is to eradicate the disease for good.
[ترجمه ترگمان]هدف این است که این بیماری را به خوبی ریشه کن کنیم
[ترجمه گوگل]هدف این است که بیماری را به خوبی از بین ببریم

13. It will eradicate the power of the extremist minority in political parties.
[ترجمه ترگمان]این حزب قدرت اقلیت افراطی را در احزاب سیاسی از بین خواهد برد
[ترجمه گوگل]این قدرت اقلیت افراطی را در احزاب سیاسی ریشه کن خواهد کرد

14. Some Health Authorities pursue policies which limit or eradicate the use of part-time staff.
[ترجمه ترگمان]برخی از مقامات بهداشتی سیاست هایی را دنبال می کنند که استفاده از کارکنان پاره وقت را محدود یا ریشه کن می کند
[ترجمه گوگل]برخی از مقامات بهداشتی سیاست هایی را دنبال می کنند که کارکنان نیمه وقت را محدود یا نابود می کنند

15. The government claims to be doing all it can to eradicate corruption.
[ترجمه ترگمان]دولت مدعی است که همه این کارها را می توان برای ریشه کنی فساد انجام داد
[ترجمه گوگل]دولت ادعا می کند که تمام تلاش خود را برای ریشه کن کردن فساد انجام می دهد

16. Bismuth has also become popular in recent years as a treatment in peptic ulcer to eradicate Helicobacter pylori.
[ترجمه ترگمان]Bismuth همچنین در سال های اخیر به عنوان درمان زخم peptic برای ریشه کنی Helicobacter pylori محبوب شده است
[ترجمه گوگل]بیسموت در سالهای اخیر به عنوان درمان در زخم پپتیک برای از بین بردن هلیکوباکتر پیلوری محبوب شده است

It is hard to eradicate some weeds.

ریشه‌کن کردن برخی از علف‌های هرزه مشکل است.


They have tried to eradicate illiteracy.

آنان کوشیده‌اند بی‌سوادی را ریشه‌کن کنند.


پیشنهاد کاربران

حذف

زدودن، زدایش

ریشه کن شدن

از بین بردن

قلع و قمع کردن


کلمات دیگر: