کلمه جو
صفحه اصلی

goose


معنی : غاز، اتو، قاز، ماده غاز، گوشت غاز، ساده لوح واحمق، هیس، سیخ زدنبه شخص، اتو کردن، به کفل کسی سقلمه زدن
معانی دیگر : (جانور شناسی)، غاز ماده (نر آن را gander می گویند)، آدم لوس و احمق، آدم سبک مغز، آدم بی مزه، اتوی خیاطی، (به شوخی به کفل کسی) دست زدن، سقلمه زدن، (سیلی وار) به پشت کسی زدن، تحریک و تهییج کردن، به طور نامرتب بنزین به موتور رساندن، سی زدن به شخص، مثل غاز یا گردن دراز حمله ور شدن وغدغد کردن، علامت سکوت

انگلیسی به فارسی

قاز، غاز، ماده غاز، گوشت غاز، ساده لوح واحمق، سیخ زدن به شخص، به کفل کسی سقلمه زدن، مثل غاز یا گردن دراز حمله ور شدن وغدغد کردن، اتو، اتو کردن، هیس، علامت سکوت


غاز، اتو، قاز، ماده غاز، گوشت غاز، ساده لوح واحمق، هیس، سیخ زدنبه شخص، اتو کردن، به کفل کسی سقلمه زدن


انگلیسی به انگلیسی

• type of swimming bird; goose meat; stupid person (slang)
tailor's iron
(slang) poke a person's buttocks (in order to surprise); rouse to action
a goose is a large bird with a long neck and webbed feet.

اسم ( noun )
حالات: geese
عبارات: cook one's goose
(1) تعریف: a wild or domesticated water bird that resembles a duck but is usu. larger and has a longer neck and legs and a more pointed bill.

(2) تعریف: the female of this bird. (Cf. gander.)

(3) تعریف: the flesh of this bird, prepared as food.

(4) تعریف: (informal) a silly or stupid person.

(5) تعریف: (slang) a sudden playful poke between the buttocks, as if to urge to action.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: gooses, goosing, goosed
• : تعریف: (slang) to urge to action, as by a sudden poke between the buttocks.

مترادف و متضاد

غاز (اسم)
slot, slit, stiver, cottonwool, goose, rent, widgeon

اتو (اسم)
goose, flatiron, iron

قاز (اسم)
goose

ماده غاز (اسم)
goose

گوشت غاز (اسم)
goose

ساده لوح واحمق (اسم)
goose

هیس (اسم)
goose

سیخ زدن به شخص (فعل)
goose

اتو کردن (فعل)
goose, iron

به کفل کسی سقلمه زدن (فعل)
goose

جملات نمونه

1. the goose step
(ارتش) گام برداری (یا رژه) با زانوهای راست

2. a wild goose chase
آب در هاون کوبیدن،تعقیب بی فایده،کاوش بیهوده

3. to pick a goose
پر غاز را کندن

4. to cook one's goose
(عامیانه) شانس کسی را از بین بردن،کاسه کوزه ی کسی را به هم ریختن

5. seeing the corpse gave me goose flesh
با دیدن جسد مو بر تنم راست شد.

6. what is sauce for the goose is sauce for the gander
هر چیزی که برای یک نفر مجاز است باید برای دیگران هم مجاز باشد

7. set the fox to watch the goose
گوشت را دست گربه سپردن

8. What is sauce for the goose is sauce for the gander.
[ترجمه ترگمان]غاز ماده، سس غاز ماده است
[ترجمه گوگل]سس برای گوزن سس برای عجیب و غریب است

9. What's sauce for the goose is sauce for the gander.
[ترجمه ترگمان]غاز ماده، سس غاز ماده است
[ترجمه گوگل]سس برای غازها سس برای عجیب و غریب است

10. Kill the goose that laid the golden egg.
[ترجمه ترگمان]غازی را که تخم طلایی را روی آن گذاشت بکش
[ترجمه گوگل]کوزه هایی که تخم مرغ طلایی را گذاشته اند را بکشید

11. Kill the goose that lays the golden eggs.
[ترجمه ترگمان]غاز را بکش که تخم طلایی را می گذارد
[ترجمه گوگل]کوزه هایی که تخم مرغ های طلایی را تخم گذاری می کنند را بکشید

12. The friar preached against stealing and had a goose in his sleeve.
[ترجمه ترگمان]راهب در برابر دزدی موعظه کرد و یک غاز در آستین داشت
[ترجمه گوگل]مردی که در برابر دزدیدن موعظه می شود و در آستین خود غاز دارد

13. What a sauce for the goose is sauce for the gander.
[ترجمه ترگمان]غاز ماده، سس غاز ماده است
[ترجمه گوگل]چه سس برای غازها سس برای عجیب است

14. A goose was hatched among ducks.
[ترجمه ترگمان]یک غاز در میان اردک ها از تخم بیرون آمد
[ترجمه گوگل]یک گوزن میان اردکها در میان است

15. Sauce for the goose is sauce for the gander.
[ترجمه ترگمان]سس مرغ سس for غاز است
[ترجمه گوگل]سس برای غازها سس برای عجیب است

16. The goose saw her and cackled loudly.
[ترجمه ترگمان]غاز او را دید و با صدای بلند خندید
[ترجمه گوگل]گاو او را دید و با صدای بلند فریاد کشید

17. I pray for the swan goose, the moonlight and the spring breeze forthousands of times, wishing the swan goose can bring my miss toyou; the moonlight can convey my greeting to you ; the spring breeze can send my care to you!
[ترجمه ترگمان]من برای غاز قوی، نور ماه و نسیم بهار و نسیم بهار، آرزو می کنم که غاز قوی دلم برای شما تنگ شود؛ زیرا نور مهتاب می تواند به شما سلام مرا برساند؛ نسیم بهار می تواند به شما سلام کند!
[ترجمه گوگل]من برای غاز قوسی دعا میکنم، نور ماه و عصر بهار یکساله از زمان ها، که مایل به غاز قوسی می تواند من را از دست بدهد؛ مهتاب می تواند سلامت من را به شما تحمیل کند نسیم سبز می تواند مراقبت من را به شما بدهد!

18. The goose honked flying into the sky.
[ترجمه ترگمان]غاز در آسمان پرواز می کرد
[ترجمه گوگل]غازها به آسمان پرواز کردند

اصطلاحات

a wild goose chase

آب در هاون کوبیدن، تعقیب بی‌فایده، کاوش بیهوده


set the fox to watch the goose

گوشت را دست گربه سپردن


to cook one's goose

(عامیانه) شانس کسی را از بین بردن، کاسه کوزه‌ی کسی را به هم ریختن


پیشنهاد کاربران

این کلمه مخفف Generic Object - Oriented Substation Event نیز می باشد که در صنعت برق ( اتوماسیون و رلیاژ ) به معنی" رویدادهای عمومی پست شیء گرا" می باشد.

بابا مجید این جا میشه غاز غاز


goose جمعش میشه geese
geese immigrate in winter by nature


کلمات دیگر: