کلمه جو
صفحه اصلی

resurgent


معنی : بازخیزگر
معانی دیگر : بازخیز، طالع، بازپیدا، احیا شونده، رستاخیزگر، نوباب، طغیان کننده

انگلیسی به فارسی

طغیان کننده، بازخیزگر


احیانا، بازخیزگر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: resurgence (n.)
• : تعریف: surging or rising once again; coming back.

- The party was in decline as a political force for some decades but is now resurgent.
[ترجمه ترگمان] این حزب تا چند دهه به عنوان یک نیروی سیاسی در حال انحطاط بود، اما اکنون دوباره طغیان می کند
[ترجمه گوگل] حزب در چندین دهه به عنوان یک نیروی سیاسی در حال افتادن است، اما در حال حاضر در حال بازگشت است

• rising again; experiencing revival, experiencing rebirth
something that is resurgent is becoming stronger and more popular again after a period of decline; a formal word.

مترادف و متضاد

بازخیز گر (صفت)
resurgent

جملات نمونه

1. the resurgent life of spring
حیات احیا شونده ی بهاران

2. nationalism is a resurgent force
ملیت گرایی،نیرویی بازخیز است.

3. Many people were critical of the resurgent militarism in the country.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم از the resurgent در کشور انتقاد می کردند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم از ارتش سرخپوستان در کشور انتقاد کردند

4. In the 1980s both sects developed resurgent movements.
[ترجمه ترگمان]در دهه ۱۹۸۰ هر دو فرقه جنبش های resurgent را گسترش دادند
[ترجمه گوگل]در دهه 1980، هر دو فرقه، جنبشهای مجدد را توسعه دادند

5. Many observers are worried that a resurgent interest in local cultures must inevitably lead to xenophobia and ultra-nationalist sentiment.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از ناظران نگران هستند که علاقه مجدد به فرهنگ های محلی ناگزیر به بیگانه هراسی و احساسات ultra گرایانه منجر شود
[ترجمه گوگل]بسیاری از ناظران نگران است که علاقه دوباره به فرهنگ های محلی به ناچار باید به بیگانه ستیزی و احساسات ملی گرای افراطی منجر شود

6. Attracting the banks are the resurgent economy and reforms that have opened up industries to foreign capital.
[ترجمه ترگمان]جذب بانک ها، اقتصاد resurgent و اصلاحات است که صنایع را به سرمایه گذاران خارجی باز کرده است
[ترجمه گوگل]جذب بانک ها به اقتصاد بازنشسته و اصلاحات است که صنایع را به سرمایه خارجی باز کرده اند

7. Dr. DeLay cautioned countries to maintain against resurgent pandemic.
[ترجمه ترگمان]دکتر DeLay به کشورها هشدار داد که در برابر ظهور مجدد شورش ایستادگی کنند
[ترجمه گوگل]دکتر DeLay به کشورهای هشدار داده است تا در برابر بیماری همه گیر مقاوم قرار گیرند

8. Russia is in part resurgent and Putin is feeling powerful because of petro-dollars, as Senator McCain mentioned.
[ترجمه ترگمان]سناتور مک کین گفت: روسیه بخشی از شورش مجدد است و پوتین به خاطر دلارهای نفتی احساس قدرتمندی دارد
[ترجمه گوگل]به گفته سناتور مک کین، روسیه به تدریج در حال بازگشت است و پوتین از نظر نفت پترولیوم قدرتمند است

9. Amid signs of resurgent amphetamine abuse, the PPP unashamedly talks of reviving it.
[ترجمه ترگمان]در میان نشانه های طغیان مجدد سو مصرف آمفتامین، حزب مردم پاکستان از احیای آن سخن گفت
[ترجمه گوگل]در میان نشانه های سوء استفاده از آمفتامین مجددا، PPP به طور ناگهانی از احیای آن صحبت می کند

10. Today a resurgent, confident and globalising China is rebuilding its naval strength.
[ترجمه ترگمان]امروز، دوباره شورش، بااعتماد به نفس، و globalising چین در حال بازسازی نیروی دریایی خود است
[ترجمه گوگل]امروز، چین در حال بازگشت، اعتماد به نفس و جهانی شدن، نیروی دریایی خود را بازسازی می کند

11. Islam is resurgent across the Arab world.
[ترجمه ترگمان]اسلام در سرتاسر جهان عرب طغیان می کند
[ترجمه گوگل]اسلام در سراسر جهان عرب احیا می شود

12. The latter constitute an emergent postmodern transformation based on the resurgent realities of body, nature, and place.
[ترجمه ترگمان]دومی، یک تحول فرامدرن بر پایه حقایق resurgent بدن، طبیعت و مکان را تشکیل می دهد
[ترجمه گوگل]اینها یک تحول ظهور پست مدرن بر مبنای واقعیت های مجدد بدن، طبیعت و مکان است

13. Despite historical predictions to the contrary, we remain vulnerable to a wide array of new and resurgent infectious diseases.
[ترجمه ترگمان]برخلاف پیش بینی های تاریخی، ما در برابر طیف وسیعی از بیماری های عفونی جدید و resurgent آسیب پذیر هستیم
[ترجمه گوگل]علی رغم پیش بینی های تاریخی بر خلاف آن، ما همچنان در معرض انواع وسیعی از بیماری های عفونی جدید و در حال ظهور قرار داریم

14. At the time he probably seemed instead a manifestation of resurgent royal authority.
[ترجمه ترگمان]در آن زمان به نظر می رسید که او به جای نشان از resurgent سلطنتی است
[ترجمه گوگل]در آن زمان احتمالا به نظر می رسید که نماینده مجلس سلطنتی است

the resurgent life of spring

حیات احیاشونده‌ی بهاران


Nationalism is a resurgent force.

ملیت‌گرایی، نیرویی بازخیز است.


پیشنهاد کاربران

یاغی, احیا شده, جان دوباره گرفته


کلمات دیگر: