1. Hippos are unable to submerge in the few remaining water holes.
[ترجمه ترگمان]Hippos قادر به زیر آب رفتن در چند سوراخ باقیمانده آب نیستند
[ترجمه گوگل]Hippos قادر به چندین حفره آب باقی مانده است
2. The submarine can submerge very quickly.
[ترجمه ترگمان]زیردریایی می تواند خیلی سریع زیر آب شیرجه برود
[ترجمه گوگل]زیردریایی می تواند بسیار سریع فرو رود
3. Breaking the dam could submerge downstream cities such as Wuhan.
[ترجمه ترگمان]شکستن سد می تواند شهرهای پایین دست مانند as را تحت الشعاع قرار دهد
[ترجمه گوگل]شکستن سد می تواند شهرهای زیرزمینی مانند ووهان را غرق کند
4. The submarine had had time to submerge before the warship could approach.
[ترجمه ترگمان]زیردریایی زمانی به زیر آب رفته بود که کشتی جنگی بتواند نزدیک شود
[ترجمه گوگل]زیردریایی قبل از اینکه کشتی جنگی بتواند روبرو شود، زمان برای غرق شدن داشت
5. to submerge into a deep sleep.
[ترجمه ترگمان] غوطه ور شدن به یه خواب عمیق
[ترجمه گوگل]به خواب عمیق فرو می ریزد
6. She is an actress who always tries to submerge herself completely in a role.
[ترجمه ترگمان]او یک هنرپیشه است که همیشه سعی می کند خود را به طور کامل در یک نقش غوطه ور کند
[ترجمه گوگل]او یک بازیگر است که همیشه سعی دارد خود را به طور کامل در نقش خود غرق کند
7. Total absorption in his passion could submerge him far below the surface of mere time.
[ترجمه ترگمان]جذب کلی در شور و اشتیاق مارتین می توانست او را در زیر سطح زمان صرف کند
[ترجمه گوگل]جذب کامل در شور و شوق او می تواند او را به زیر زمین صرف زمان صرفه جویی کند
8. He could submerge his anger for only so long.
[ترجمه ترگمان]او می توانست خشم خود را فقط برای مدت طولانی ادامه دهد
[ترجمه گوگل]او تنها مدتها می تواند خشم خود را فرو برد
9. Successful marriages so submerge the costs under mutual benefits that the cooperation can predominate; unsuccessful ones do not.
[ترجمه ترگمان]ازدواج های موفق به دلیل زیر آب رفتن هزینه ها تحت منافع متقابل است که هم کاری می تواند برتری داشته باشد، اما ناموفق عمل نمی کنند
[ترجمه گوگل]ازدواج های موفق، بنابراین هزینه ها را تحت مزایای متقابل قرار می دهد که همکاری می تواند بر آن غلبه کند؛ آنها ناتوانند
10. The best cooks never submerge an iron skillet in dishwater.
[ترجمه ترگمان]best آشپز هیچ وقت یک ماهی تابه آهنی را در dishwater اضافه نمی کنند
[ترجمه گوگل]بهترین نوشیدنی ها هر بار در یک ظرف آب آشامیدنی را در آب فرو می برند
11. We were not prepared to submerge our doubts about some of the existing trends and procedures.
[ترجمه ترگمان]ما آماده نبودیم که شک خود را در مورد برخی از گرایش ها و رونده ای موجود پنهان کنیم
[ترجمه گوگل]ما آماده نبود که شک و تردیدهایی در مورد برخی از روند و روند موجود وجود داشته باشد
12. A frog may sit in water or completely submerge to replenish moisture in its body.
[ترجمه ترگمان]یک قورباغه ممکن است در آب بنشیند یا به طور کامل زیر آب بماند تا رطوبت بدن خود را پر کند
[ترجمه گوگل]قورباغه ممکن است در آب نشسته باشد یا به طور کامل غوطه ور شود تا رطوبت را در بدن آن دوباره پر کند
13. Allow nails to air-dry for two minutes, then submerge in ice-cold water for three minutes, which is enough time for the polish to harden completely.
[ترجمه ترگمان]به ناخن های خود اجازه دهید به مدت دو دقیقه خشک شوند، سپس آب سرد به مدت سه دقیقه زیر آب سرد قرار گیرد، که زمان کافی برای سفت شدن کامل لاک است
[ترجمه گوگل]اجازه دهید ناخن ها را به مدت دو دقیقه هوا خشک و سپس در آب یخ سرد برای مدت سه دقیقه، که به اندازه کافی زمان برای لهستانی به طور کامل سخت است
14. He can submerge to a depth of about twenty meters.
[ترجمه ترگمان]او می تواند به عمق بیست متر زیر آب برود
[ترجمه گوگل]او می تواند به عمق حدود بیست متر نفوذ کند