کلمه جو
صفحه اصلی

with a grain of salt


با شک و تردید، با بدبینی، با ناباوری، بقیداحتیاط، بااندک تردید

انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: with a skeptical attitude.

- I took his promises with a grain of salt.
[ترجمه مهدی] قول هایش را با شک و تردید قبول کردم
[ترجمه ترگمان] من قولم رو با یه دونه از نمک خوردم
[ترجمه گوگل] وعده هایم را با یک نمک نمک گرفتم

• skeptically, questioningly; with reservations (e.g., "take your friend's advice with a grain of salt")

جملات نمونه

1. He can't take it with a grain of salt.
[ترجمه ترگمان]او نمی تواند با یک دانه نمک آن را تحمل کند
[ترجمه گوگل]او نمیتواند آن را با یک نمک نمک بگیرد

2. You should take what he says with a grain of salt.
[ترجمه ترگمان]تو باید چیزی رو که اون میگه با ذره ای نمک در نظر بگیری
[ترجمه گوگل]شما باید آنچه را که با دانه نمک می گویند را بپذیرید

3. I try to take everything with a grain of salt.
[ترجمه ترگمان]من سعی می کنم همه چیز را با یک دانه نمک بردارم
[ترجمه گوگل]من سعی می کنم همه چیز را با دانه نمک بگیرم

4. We take his predictions with a grain of salt.
[ترجمه ترگمان]ما predictions را با یک دانه نمک می زنیم
[ترجمه گوگل]ما پیش بینی های خود را با یک دانه نمک می گیریم

5. I always took the rumors with a grain of salt.
[ترجمه کت] من همیشه شایعات را به شک و تردید قبولمی کردم
[ترجمه ترگمان]من همیشه شایعات رو با یه دونه های نمک می زدم
[ترجمه گوگل]من همیشه شایعات را با دانه نمک گرفتم

6. We took Uncle George's stories of the war with a grain of salt.
[ترجمه ترگمان]ما داستان های عمو جورج را با یک دانه نمک از جنگ بیرون کشیدیم
[ترجمه گوگل]ما داستان های جنگجوی عمو جورج را با دانه نمکی گرفتیم

7. You must always take what he says with a grain of salt. He's born liar.
[ترجمه ترگمان]تو همیشه باید آنچه را که می گوید با ذره ای نمک در نظر بگیری اون دروغگو به دنیا اومده
[ترجمه گوگل]شما همیشه باید آنچه را که با نمک نمک می گویند بپذیرید او دروغگو متولد شده است

8. Take that with a grain of salt. He always talks big.
[ترجمه ترگمان]آن را با کمی نمک در نظر بگیرید او همیشه بزرگ حرف می زند
[ترجمه گوگل]آن را با یک دانه نمک بردارید او همیشه بزرگ صحبت می کند

9. I took the news with a grain of salt.
[ترجمه ترگمان]من اخبار رو با ذره ای از نمک در آوردم
[ترجمه گوگل]من با یک دانه نمک به اخبار رسیدم

10. You must take all he says with a grain of salt.
[ترجمه ترگمان]شما باید تمام آنچه را که می گوید با یک دانه نمک بکنید
[ترجمه گوگل]شما باید همه را با یک دانه نمک بگویی

11. His statement must be taken with a grain of salt.
[ترجمه ترگمان]بیانیه او باید با کمی نمک گرفته شود
[ترجمه گوگل]بیانیه او باید با یک دانه نمک گرفته شود

12. Outsiders take the valuations with a grain of salt.
[ترجمه ترگمان]افراد خارجی قایق را با یک دانه نمک می گیرند
[ترجمه گوگل]افراد خارج از ارزیابی ها با یک نمک نمک را می گیرند

13. You should take his promise with a grain of salt.
[ترجمه ترگمان]تو باید قول او را با یک دانه نمک قبول کنی
[ترجمه گوگل]شما باید وعده خود را با دانه نمک

14. What he said should be taken with a grain of salt.
[ترجمه ترگمان]چیزی که گفت باید با کمی نمک گرفته شود
[ترجمه گوگل]آنچه او گفت باید با یک دانه نمک گرفته شود

15. Take his words with a grain of salt. He always exaggerates.
[ترجمه ترگمان]با یک دانه نمک حرف بزن او همیشه بزرگ جلوه می کرد
[ترجمه گوگل]کلمات را با یک دانه نمک بردارید او همیشه اغراق می کند

پیشنهاد کاربران

i take it all with little grain of salt:
من همه اینارو نمک زندگی میدونم

محطاطانه
با احتیاط

مثلا وقتی یک نتیجه یا اعداد و ارقام به دست اومده خیلی معتبر و دقیق نیستن یا راست و دروغ حرف یک نفر زیاد معلوم نیست، این اصطلاح به کار برده میشه
پس میشه اینجوری معنیش کرد:
زیاد اعتماد نکردن
زیاد جدی نگرفتن
پذیرفتن با کمی شک و تردید


کلمات دیگر: