کلمه جو
صفحه اصلی

exasperated

انگلیسی به فارسی

exasperated، اوقات تلخی کردن، از جا در بردن، خشمگین کردن، بدتر کردن، تشدید کردن، بر انگیختن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: greatly annoyed after losing patience with someone or something.

- Utterly exasperated with his failing efforts to master the jump, he considered giving up skating altogether.
[ترجمه ترگمان] او که کاملا از تلاش ناموفق خود برای استاد شدن خشمگین شده بود در این فکر بود که روی هم رفته اسکیت را رها کند
[ترجمه گوگل] او به شدت با تلاش های ناخوشایندش برای تسلط بر پرش خشمگین شد، او در نظر داشت که اسکیت باز را به طور کامل ترک کند

• angered, infuriated, annoyed, irritated

جملات نمونه

1. his laziness exasperated his teacher
تنبلی او آموزگارش را از کوره بدر برد.

2. He's becoming increasingly exasperated with the situation.
[ترجمه ترگمان]او از این وضعیت بیش از پیش عصبانی می شود
[ترجمه گوگل]او به طور فزاینده ای با وضعیت رو به رو می شود

3. I was exasperated by all the noise.
[ترجمه ترگمان]از این همه سر و صدا عصبانی شدم
[ترجمه گوگل]من از همه سر و صدا ها خسته شدم

4. We were exasperated at his ill behaviour.
[ترجمه ترگمان]از رفتار his خشمگین شده بودیم
[ترجمه گوگل]ما در رفتار بد خود غم انگیز بودیم

5. She was becoming exasperated with all the questions they were asking.
[ترجمه ترگمان]از هر سوالی که می پرسید عصبانی می شد
[ترجمه گوگل]او با تمام سوالاتی که از آنها خواسته بود، ناراحت شد

6. I was exasperated at her ill behaviour.
[ترجمه ترگمان]از رفتار her خشمگین شده بودم
[ترجمه گوگل]من در رفتار بد بیمارم خسته شدم

7. She was exasperated by the senseless delays.
[ترجمه ترگمان]از این delays بی معنی خشمگین بود
[ترجمه گوگل]او توسط تاخیرهای بی معنی خسته شد

8. She was exasperated against the informer.
[ترجمه ترگمان]در برابر خبر رسان از کوره در رفت
[ترجمه گوگل]او در برابر خبرنگار خشمگین شد

9. She was exasperated at/by his stupidity.
[ترجمه ترگمان]از این حماقت او خشمگین بود
[ترجمه گوگل]او در / با حماقت خود خشمگین شد

10. The president was clearly exasperated by the whole saga.
[ترجمه ترگمان]از این داستان، رئیس جمهور کام لا خشمگین شده بود
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور به وضوح خشمگین شده بود

11. He was becoming exasperated with the child.
[ترجمه ترگمان]از این بچه خشمگین می شد
[ترجمه گوگل]او با فرزندش خشمگین شد

12. The teachers were exasperated at / by Bob's cheat in the examination.
[ترجمه ترگمان]معلم ها از اینکه باب در امتحان تقلب کرده بود کلافه شده بودند
[ترجمه گوگل]معلم ها در معاینه با تقلب در باب مورد تردید قرار گرفتند

13. Most were exasperated by their own position and that of the nation in general.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم از وضع خود و از این ملت به خشم آمده بودند
[ترجمه گوگل]بیشتر آنها توسط موقعیت خود و ملت به طور کلی مورد تمسخر قرار گرفتند

14. It exasperated his grandmother to see this forceful spirit drifting like a rudderless boat, directed neither to work nor to leisure.
[ترجمه ترگمان]مادر بزرگش را عصبانی کرده بود تا این روح نیرومند را ببیند که مانند یک قایق بی هدف حرکت می کند، نه برای کار کردن و نه به فراغت
[ترجمه گوگل]مادربزرگش را ناراحت کرد تا این روح نیرومند را مانند یک قایق بدون سرنشین رانندگی کند، که نه به کار و نه برای اوقات فراغت هدایت شده است

پیشنهاد کاربران

آزرده خاطر، دلخور

بسیار ناراحت و آزرده خاطر
İntensly annoyed and frustrated ,
Greatly irritated


کلمات دیگر: