کلمه جو
صفحه اصلی

wrester

انگلیسی به فارسی

وارستر


انگلیسی به انگلیسی

• one who forcefully pulls; one who forcefully snatches; one who bends, one who twists; one who distorts, one who perverts

جملات نمونه

1. They are fighting to wrest control of the party from the old leaders.
[ترجمه ترگمان]آن ها برای بدست آوردن کنترل حزب از رهبران قدیمی مبارزه می کنند
[ترجمه گوگل]آنها برای مبارزه با کنترل حزب از رهبران قدیمی مبارزه می کنند

2. He wrested the knife from the murderer.
[ترجمه ترگمان]چاقو را از دست قاتل بیرون کشید
[ترجمه گوگل]او چاقوی قاتل را برداشت

3. The shareholders are planning to wrest control of the company from the current directors.
[ترجمه ترگمان]سهامداران در حال برنامه ریزی برای به دست آوردن کنترل شرکت از مدیران فعلی هستند
[ترجمه گوگل]سهامداران در حال برنامه ریزی برای کنترل شرکت از مدیران فعلی می باشند

4. To wriggle is to wrest about like a worm.
[ترجمه ترگمان] به خاطر این که مثل یه کرم ازت دور بشم
[ترجمه گوگل]برای کشیدن این است که در مورد مانند یک کرم گول زدن

5. The rebels tried to wrest control of the town from government forces.
[ترجمه ترگمان]شورشیان سعی کردند کنترل شهر را از دست نیروهای دولتی بدست بیاورند
[ترجمه گوگل]شورشیان قصد داشتند از نیروهای دولتی شهر را کنترل کنند

6. Opportunities are not offered. They must be wrested and worked for. And this calls for perseverance and courage.
[ترجمه ترگمان]فرصت ها ارایه نشده اند آن ها باید به زور غصب شوند و برای آن کار کنند و این درخواست پشت کار و شجاعت است
[ترجمه گوگل]فرصت ها ارائه نشده است آنها باید بروند و کار کنند و این به دنبال استقامت و شجاعت است

7. For the past year he has been trying to wrest control from the central government.
[ترجمه ترگمان]او در سال گذشته تلاش کرده است تا کنترل دولت مرکزی را به دست بگیرد
[ترجمه گوگل]برای سال گذشته او تلاش کرده است تا کنترل دولت را از دست بدهد

8. The amphitheater was a sealed off round structure . Swordplay, wresting, gladiatoral and other contests were held there.
[ترجمه ترگمان]آمفی تئاتر دارای ساختار گردی بود که روی آن مهر و موم شده بود swordplay، wresting، gladiatoral و دیگر مسابقات در آنجا برگزار شدند
[ترجمه گوگل]آمفی تئاتر یک ساختار دور مهر و موم شده بود Swordplay، wresting، gladiatoral و دیگر مسابقات برگزار شد

9. I managed to wrest the photograph from his grasp.
[ترجمه ترگمان]من تونستم اون عکس رو از چنگش بیارم بیرون
[ترجمه گوگل]من توانستم عکس را از درک او بگیرم

10. He wrested the letter from my grasp.
[ترجمه ترگمان]نامه را از دستم بیرون کشید
[ترجمه گوگل]او نامه را از درک من گرفت

11. The men had returned to wrest back power.
[ترجمه ترگمان]مردان بازگشته بودند تا قدرت عقب نشینی را بدست بیاورند
[ترجمه گوگل]مردان به قدرت بازگشته بودند

12. to wrest the truth out of sb.
[ترجمه ترگمان]که حقیقت رو از \"sb\" بیرون بیاره
[ترجمه گوگل]حقیقت را از صبح بیرون ببر

13. He wrested my words from their real meaning.
[ترجمه ترگمان]کلماتم را از معنای واقعی آن ها بیرون کشید
[ترجمه گوگل]او کلمات من را از معنای واقعی خود گرفت

14. He wrested the suitcase from the chauffeur.
[ترجمه ترگمان]چمدان را از راننده بیرون کشید
[ترجمه گوگل]او چمدان را از راننده برداشت

پیشنهاد کاربران

بیرون کشیدن


کلمات دیگر: