کلمه جو
صفحه اصلی

window seat


(هواپیماو اتوبوس و غیره) صندلی کنار پنجره، صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره

انگلیسی به فارسی

صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره


صندلی کنار پنجره، صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a seat built beneath the sill of a window.

(2) تعریف: a seat next to a window, in a plane, car, or the like.

• seat built into a window frame
a window seat is a seat which is fixed to the wall underneath a window in a room.
a window seat is also a seat next to a window in a train, bus, or aeroplane.

جملات نمونه

1. She sat on the window seat until they climbed down from the roof.
[ترجمه ترگمان]روی صندلی کنار پنجره نشست تا اینکه از بام پایین رفتند
[ترجمه گوگل]او روی صندلی صندلی نشست تا زمانی که از پشت بام بیفتد

2. I always ask for a window seat when I fly.
[ترجمه ترگمان]من همیشه وقتی پرواز می کنم یه صندلی کنار پنجره می خوام
[ترجمه گوگل]من همیشه وقتی که پرواز می کنم یک صندلی پنجره ای می خواهم

3. He requested a window seat for the flight.
[ترجمه ترگمان]از یک صندلی برای پرواز تقاضا کرد
[ترجمه گوگل]او یک صندلی پنجره برای پرواز درخواست کرد

4. Paul offers Bill the window seat.
[ترجمه ترگمان]پل صندلی کنار پنجره را به من پیشنهاد می کند
[ترجمه گوگل]پل بیل صندلی پنجره را ارائه می دهد

5. Lily idled on the window seat.
[ترجمه ترگمان]لی لی روی صندلی کنار پنجره ایستاده بود
[ترجمه گوگل]لیلی در صندلی پنجره نشسته است

6. He paused by the window seat, a replica of one he had noticed at the other end of the gallery.
[ترجمه ترگمان]او کنار پنجره ایستاد، a که در انتهای دیگر گالری دیده بود
[ترجمه گوگل]او توسط صندلی پنجره، مکملی از یکی که در انتهای دیگر گالری دیده بود، متوقف شد

7. Cara sat on a deep window seat, Laura beside her.
[ترجمه ترگمان]کارا روی یک صندلی کنار پنجره نشسته بود و لو را کنارش نشسته بود
[ترجمه گوگل]کارا نشسته روی صندلی پنجره ای عمیق، لورا کنار او

8. Opposite the princess, in the other window seat on this side, was the movie star Lulu Bell.
[ترجمه ترگمان]در کنار شاهزاده خانم، در صندلی دیگر پنجره آن طرف، ستاره فیلم لولو Lulu بل بود
[ترجمه گوگل]در مقابل شاهزاده خانم، در پنجره دیگر صندلی در این سمت، ستاره فیلم Lulu بل بود

9. Marge sat down on the window seat, and tucked her hair into the bandanna.
[ترجمه ترگمان]مارج روی صندلی کنار پنجره نشست و موهایش را به دستمال گلدار انداخت
[ترجمه گوگل]مارج روی صندلی پنجره نشست و موهایش را به باندانا بست

10. The royal favourite sat in a quilted window seat whilst young Edward lounged in a chair near him.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که ادوارد جوان روی یک صندلی کنار او لم داده بود، مورد علاقه سلطنتی روی صندلی window نشسته بود
[ترجمه گوگل]دوست داشتنی سلطنتی در یک صندلی پنجره پتو نشسته، در حالی که ادوارد جوان در یک صندلی در نزدیکی او نشسته است

11. Clarisa passed him over to me at the window seat so she could pull out a change of clothes.
[ترجمه ترگمان]Clarisa از کنار پنجره کنار من رد شد تا بتونه لباس عوض کنه
[ترجمه گوگل]Clarisa او را در صندلی پنجره به من منتقل کرد تا بتواند تغییر لباس تغییر کند

12. All Sovereign clients are guaranteed a window seat on our safari bus.
[ترجمه ترگمان]همه مشتریان مستقل از یک پنجره با اتوبوس سفری ما پشتیبانی می کنند
[ترجمه گوگل]تمام مشتریان مستقل از صندلی پنجره در اتوبوس صفری ما تضمین شده اند

13. She claims that Meryl was sitting on that window seat last night, wearing just her nightclothes.
[ترجمه ترگمان]ادعا می کنه که مریل دیشب روی صندلی کنار پنجره نشسته بود و فقط her پوشیده بود
[ترجمه گوگل]او ادعا می کند که مریل شب گذشته در صندلی نشسته بود و فقط لباس شب خود را پوشید

14. Breathlessly she flung herself down on the window seat.
[ترجمه ترگمان]و خود را روی صندلی کنار پنجره انداخت
[ترجمه گوگل]نفس نفس زد و خودش را روی صندلی پنجره گذاشت

15. Which seat do you prefer, a window seat or aisle seat?
[ترجمه ترگمان]کدوم صندلی رو ترجیح می دی؟ صندلی یا صندلی راحتی؟
[ترجمه گوگل]کدام صندلی را ترجیح می دهید، صندلی های پنجره یا صندلی های راهرو؟

پیشنهاد کاربران

مثلا. . . تو هواپیما صندلیی که کنار پنجره باشه رو میتونی بگی window seat

صندلی کنار پنجره

صندلی کنار پنجره هواپیما

دیدین بعضی خونه ها زیر پنجره یه نیمکت یا صندلی بزرگ دارن. به اونا هم میگن.


کلمات دیگر: