کلمه جو
صفحه اصلی

wiped out

انگلیسی به فارسی

محو شده، محو کردن، زدودن


انگلیسی به انگلیسی

• eliminated, exterminated, got rid of

جملات نمونه

1. Whole villages were wiped out in the fighting.
[ترجمه ترگمان]کل روستاها با جنگ از بین رفته بودند
[ترجمه گوگل]روستاهای تمام شده در جنگ کشته شدند

2. Illiteracy has been wiped out in our village.
[ترجمه ترگمان]illiteracy در دهکده ما از بین رفته
[ترجمه گوگل]بیسوادی در روستای ما پاک شده است

3. I was going too fast and I wiped out on the bend.
[ترجمه ترگمان]من خیلی سریع حرکت می کردم و روی پیچ محو می شدم
[ترجمه گوگل]من خیلی سریع رفتم و خم شدم

4. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

5. He was wiped out yesterday and doesn't wake up till now.
[ترجمه ترگمان]دیروز پاک شد و تا الان بیدار نشد
[ترجمه گوگل]او دیروز از بین رفته و تا به امروز بیدار نمی شود

6. Whole villages were wiped out in the bombing raids.
[ترجمه ترگمان]کل دهات در حملات بمباران از بین رفتند
[ترجمه گوگل]کل روستاها در بمب گذاری ها از بین رفته اند

7. Innocent lives were cruelly and pointlessly wiped out.
[ترجمه ترگمان]زندگی بی رحما نه بی رحمانه و بی معنی از بین رفت
[ترجمه گوگل]زندگی بیگناهان بی رحمانه و بی فایده از بین رفته است

8. After that 5-mile run I was completely wiped out.
[ترجمه ترگمان]بعد از اون ۵ مایل من کاملا پاک شده بودم
[ترجمه گوگل]پس از آن 5 مایل راه اندازی من به طور کامل از بین رفته بود

9. The earthquake wiped out the whole town.
[ترجمه ترگمان] زلزله کل شهر رو از بین برد
[ترجمه گوگل]زمین لرزه کل شهر را از بین برد

10. Half of the population was wiped out by the plague.
[ترجمه ترگمان]نصف جمعیت با طاعون از بین رفتند
[ترجمه گوگل]نیمی از جمعیت توسط طاعون پاک شدند

11. The disease wiped out 40 million rabbits at a stroke.
[ترجمه ترگمان]بیماری ۴۰ میلیون خرگوش رو با سکته پاک کرد
[ترجمه گوگل]این بیماری 40 میلیون خرگوش را در یک سکته مغزی از بین برد

12. The regiment was virtually wiped out in the first battle.
[ترجمه ترگمان]هنگ در آغاز پیکار عملا هنگ را از دست داده بود
[ترجمه گوگل]این هنگ در نبرد اول عملا از بین رفته بود

13. She wiped out at the third gate in the slalom race.
[ترجمه ترگمان]در دروازه سوم مسابقه slalom را پاک کرد
[ترجمه گوگل]او در دروازه سوم در مسابقه اسلالوم از بین رفت

14. These cups have been thoroughly wiped out.
[ترجمه ترگمان]این فنجان های چای کاملا پاک شده اند
[ترجمه گوگل]این فنجان ها کاملا پاک شده اند

پیشنهاد کاربران

صفت ) 1 - بسیار خسته!
I'm completely wiped out
من کاملا خسته ام!
2 - مست، نشئه، intoxicated ، drunken
He's really wiped out by the drugs
اون واقعا با داروها ( مخدر ) نشئه است!
Oh man! I'm wiped out so bad
اوه پسر! من بدجوری مستم!

فعل ) گذشته فعل wipe out
نابود کردن، از بین بردن، محو کردن، زدودن، شکست شدیدی خوردن، ناکام ماندن، زمین خوردن، سقوط کردن، از شر چیزی خلاص شدن، معدوم کردن!


خسته وکوفته


کلمات دیگر: