1. God has foreordained that he die young.
[ترجمه ترگمان] خدا مقدر کرده که اون جوان بمیره
[ترجمه گوگل]خداوند پیشتر گفته است که او جوان میمیرد
2. Some people believe that their lives are foreordained.
[ترجمه ترگمان]برخی مردم بر این باورند که زندگیشان foreordained است
[ترجمه گوگل]برخی معتقدند که زندگی آنها از پیش تعیین شده است
3. It was foreordained that the company would suffer a spectacular collapse.
[ترجمه ترگمان]مشخص شد که این شرکت از یک سقوط تماشایی رنج خواهد برد
[ترجمه گوگل]پیش بینی شده است که این شرکت سقوط چشمگیری خواهد کرد
4. To foreordain or elect by divine will or decree.
[ترجمه ترگمان]برای انتخاب یا انتخاب به وسیله اراده یا فرمان الاهی
[ترجمه گوگل]برای پیشگویی یا انتخاب با اراده الهی یا فرمان
5. To appoint, decree, or ordain in advance foreordain .
[ترجمه ترگمان]برای انتصاب، حکم، یا ordain از قبل تعیین می شود
[ترجمه گوگل]برای انتصاب، فرمان یا پیش داوری پیشاپیش