کلمه جو
صفحه اصلی

grenade


معنی : نارنجک
معانی دیگر : نارنجک

انگلیسی به فارسی

نارنجک


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a small missile thrown or shot from a rifle-mounted launcher at a target after being primed to explode.

(2) تعریف: a glass projectile containing chemicals that are dispersed when it is smashed against a target.

• small missile containing an explosive (thrown by hand or fired from a mounted launcher)
a grenade is a small bomb that can be thrown by hand.

مترادف و متضاد

نارنجک (اسم)
bomb, grenade, canister, fireball

جملات نمونه

1. grenade launcher
(سلاح) نارنجک انداز

2. grenade thrower
سلاح نارنجک افکن

3. a grenade is dangerous to handle
دست ور کردن به نارنجک خطرناک است.

4. the grenade bounced twice and exploded
نارنجک دو بار جهش کرد و منفجر شد.

5. the grenade fragmented the statue into thousands of pieces
نارنجک مجسمه را به هزاران ذره خرد کرد.

6. a hand grenade was thrown but did not burst
نارنجک پرتاب شد ولی منفجر نشد.

7. an incendiary grenade
نارنجک آتش زا

8. A hand grenade exploded by accident and I got lost in the ensuing confusion.
[ترجمه ترگمان]یک نارنجک دستی توسط تصادف منفجر شد و من در سردرگمی ناشی از آن گم شدم
[ترجمه گوگل]یک نارنجک دستی به طور تصادفی منفجر شد و منجر به سردرگمی شد

9. The soldier looped a grenade into the enemy shelter trench.
[ترجمه ترگمان]سرباز نارنجک را به سنگر دشمن انداخت
[ترجمه گوگل]سرباز یک نارنجک را به درون پناهگاه دشمن آویزان کرد

10. I tossed the grenade through the open door.
[ترجمه ترگمان]نارنجک را از در باز انداختم
[ترجمه گوگل]نارنجک را از طریق درب باز گذاشتم

11. She was holding the grenade above her head, ready to throw.
[ترجمه ترگمان]نارنجک را بالای سرش نگه داشته بود و آماده بود که پرتاب کند
[ترجمه گوگل]او نارنجک بالای سرش را نگه داشت، آماده پرتاب بود

12. Alcohol is more like a pharmacological hand grenade.
[ترجمه ترگمان]الکل بیشتر شبیه به یک نارنجک دستی دارویی است
[ترجمه گوگل]الکل بیشتر شبیه نارگیل دستی دارویی است

13. I pulled the pin out of the grenade.
[ترجمه ترگمان]سنجاق را از نارنجک بیرون کشیدم
[ترجمه گوگل]من پین را از نارنجک کشیدم

14. Janko Janjic, 4 detonated a hand grenade that killed him and injured the soldiers.
[ترجمه ترگمان]Janko Janjic ۴ ساله یک نارنجک دستی را منفجر کرد که او را کشت و سربازان را زخمی کرد
[ترجمه گوگل]یانکو جانجیک، 4 نارنجک دست را منفجر کرد که او را کشته و سربازان را مجروح کرد

15. Selemenev is trained to handle a 60-pound automatic grenade launcher.
[ترجمه ترگمان]Selemenev برای کنترل یک نارنجک انداز ۶۰ پوندی آموزش دیده است
[ترجمه گوگل]Selemenev آموزش داده می شود که یک پرتابگر نارنجک اتوماتیک 60 پوند را اداره کند

grenade thrower

سلاح نارنجک افکن


پیشنهاد کاربران

نارنجک
An explosive weapon ( small bomb ) thrown by hand
The man has some of characteristics of an unexploded grenade

اصطلاحات جنگی :

Grenade : نارنجک
Pistol : کُلت
Revolver : هفت تیر
Desert : دیزرت ( کُلت های فوق قوی )
Desseet : دِسِر
Rocket : راکت
Cannon : توپ
Missile : موشک
Bomb : بمب
Atomic Bomb : بمب اتم
Knife : چاقو
Blade : تیغ
Sword : شمشیر
Rpg : آر پی جی ( rocket propelled Grenade )
Gun silencer : صدا خفه کن
Ammo : اسلحه
Gun : تفنگ
Cold weapon : سلاح سرد
Firearms : سلاح گرم
Uzi : تفنگ یوزی
Snipe : تفنگ اسنایپ ( میگفت قَنّاسِه )
Assault weapons : سلاح های رگباری مثل AK - 47
Minigun : مینی گان
Machine gun : مسلسل
Mine : مین
Quiver : ترکش
Mortar : خمپاره
Catapult : منجنیق
Barbed wire : سیم خاردار
Minefield : میدان مین
Terror : ترور کردن
Kill : کشتن
Suicide : خودکشی
Slaughter : سلاخی کردن
Bleed : خونریزی کردن
Respirator : ماسک های ضد گازهای سمی که sos استفاده میکنن
Ventilator : دستگاه اکسیژن توی بیمارستان
First aid kit : جعبه کمک های اولیه
Prop gun : تفنگ قلابی ( تفنگ صحنه )
Trigger : ماشه
Magazine : خشاب تفنگ/مجله


کلمات دیگر: