1. grenade launcher
(سلاح) نارنجک انداز
2. grenade thrower
سلاح نارنجک افکن
3. a grenade is dangerous to handle
دست ور کردن به نارنجک خطرناک است.
4. the grenade bounced twice and exploded
نارنجک دو بار جهش کرد و منفجر شد.
5. the grenade fragmented the statue into thousands of pieces
نارنجک مجسمه را به هزاران ذره خرد کرد.
6. a hand grenade was thrown but did not burst
نارنجک پرتاب شد ولی منفجر نشد.
7. an incendiary grenade
نارنجک آتش زا
8. A hand grenade exploded by accident and I got lost in the ensuing confusion.
[ترجمه ترگمان]یک نارنجک دستی توسط تصادف منفجر شد و من در سردرگمی ناشی از آن گم شدم
[ترجمه گوگل]یک نارنجک دستی به طور تصادفی منفجر شد و منجر به سردرگمی شد
9. The soldier looped a grenade into the enemy shelter trench.
[ترجمه ترگمان]سرباز نارنجک را به سنگر دشمن انداخت
[ترجمه گوگل]سرباز یک نارنجک را به درون پناهگاه دشمن آویزان کرد
10. I tossed the grenade through the open door.
[ترجمه ترگمان]نارنجک را از در باز انداختم
[ترجمه گوگل]نارنجک را از طریق درب باز گذاشتم
11. She was holding the grenade above her head, ready to throw.
[ترجمه ترگمان]نارنجک را بالای سرش نگه داشته بود و آماده بود که پرتاب کند
[ترجمه گوگل]او نارنجک بالای سرش را نگه داشت، آماده پرتاب بود
12. Alcohol is more like a pharmacological hand grenade.
[ترجمه ترگمان]الکل بیشتر شبیه به یک نارنجک دستی دارویی است
[ترجمه گوگل]الکل بیشتر شبیه نارگیل دستی دارویی است
13. I pulled the pin out of the grenade.
[ترجمه ترگمان]سنجاق را از نارنجک بیرون کشیدم
[ترجمه گوگل]من پین را از نارنجک کشیدم
14. Janko Janjic, 4 detonated a hand grenade that killed him and injured the soldiers.
[ترجمه ترگمان]Janko Janjic ۴ ساله یک نارنجک دستی را منفجر کرد که او را کشت و سربازان را زخمی کرد
[ترجمه گوگل]یانکو جانجیک، 4 نارنجک دست را منفجر کرد که او را کشته و سربازان را مجروح کرد
15. Selemenev is trained to handle a 60-pound automatic grenade launcher.
[ترجمه ترگمان]Selemenev برای کنترل یک نارنجک انداز ۶۰ پوندی آموزش دیده است
[ترجمه گوگل]Selemenev آموزش داده می شود که یک پرتابگر نارنجک اتوماتیک 60 پوند را اداره کند