کلمه جو
صفحه اصلی

misadventure


معنی : بدبختی، بلاء، روی داد ناگوار، حادثه ناگوار
معانی دیگر : سوتصادف، بدبیاری، بدشانسی، بلا

انگلیسی به فارسی

رویداد ناگوار، حادثه ناگوار، بدبختی، بلا


بدبختی، حادثه ناگوار، بلاء، روی داد ناگوار


انگلیسی به انگلیسی

• bad luck; mishap, accident; chance
a misadventure is an unfortunate incident; a formal word.

مترادف و متضاد

بدبختی (اسم)
calamity, adversity, misery, misfortune, disaster, mishap, reverse, misadventure, mischance, ill-being, wrack

بلاء (اسم)
terror, violation, curse, calamity, disaster, bale, misadventure, pest, plague, scourge

رویداد ناگوار (اسم)
mishap, misadventure, contretemps

حادثه ناگوار (اسم)
miscarriage, misadventure, mischance

bad luck, mishap


Synonyms: accident, adversity, bad break, blunder, calamity, casualty, cataclysm, catastrophe, debacle, disaster, error, failure, faux pas, ill fortune, lapse, mischance, misfortune, reverse, setback, slip, tragedy, woe


Antonyms: blessing, good fortune, good luck, success, triumph


جملات نمونه

1. because of misadventure we have sought refuge here
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

2. The coroner recorded a verdict of death by misadventure.
[ترجمه ترگمان]پزشک قانونی، حکم مرگ رو با حادثه ناگوار ضبط کرده
[ترجمه گوگل]کورنر حکم مرگ را به علت ناخوشایندی ثبت کرد

3. A verdict of death by misadventure was recorded.
[ترجمه ترگمان]حکم مرگی که پیش از این اتفاق افتاد، به ثبت رسید
[ترجمه گوگل]یک حکم مرگ ناخوشایند ثبت شد

4. The coroner 's verdict was'death by misadventure '.
[ترجمه ترگمان]رای پزشکی قانونی مرگ، مرگ را به پایان رسانده بود
[ترجمه گوگل]حکم قصاص مرگ ناشی از گمراهی بود

5. They saved themselves from a terrible misadventure by testing their dream-before they tried to live it.
[ترجمه ترگمان]اونا خودشون رو از یه حادثه وحشتناک نجات دادن، با امتحان کردن dream - قبل از اینکه سعی کنن زنده بمونن
[ترجمه گوگل]آنها با تست رویای خود، از قبل از تلاش برای زندگی کردن، خود را از بدبختی وحشتناکی نجات دادند

6. My third misadventure of the trip happened while we were in Wellington.
[ترجمه ترگمان]سومین حادثه ناگوار این سفر در زمانی اتفاق افتاد که ما در ولینگتون بودیم
[ترجمه گوگل]سومین ناسزا از این سفر زمانی اتفاق افتاد که ما در ولینگتون بودیم

7. Verdict: Death by misadventure on Swales and unlawful killing on the two girls.
[ترجمه ترگمان]حکم: مرگ با بدبختی ناشی از بدبختی و قتل غیر قانونی روی دو دختر
[ترجمه گوگل]حکم: مرگ ناخوشایند در سوئلس و قتل غیرقانونی در دو دختر

8. The political fallout from his misadventure has been compared in the London press to that experienced by Sen.
[ترجمه ترگمان]پیامدهای ناشی از حادثه ناگوار وی در مطبوعات لندن نسبت به آنچه که توسط سناتور تجربه شده است، مقایسه شده است
[ترجمه گوگل]سقوط سیاسی ناشی از ناسزاگویی او در مطبوعات لندن به آنچه که توسط سنا تجربه می شود مقایسه شده است

9. Your little misadventure saved my life, Walt.
[ترجمه ترگمان]\"بدبختی کوچولوی تو جون منو نجات داد\" والت
[ترجمه گوگل]اشتباه کوچک شما زندگی من والت را نجات داد

10. The coroner's jury brought in death by misadventure, on advice by the coroner.
[ترجمه ترگمان]هیات پزشکی قانونی، براثر حادثه بدی که پزشکی قانونی در نظر گرفته بود، مرگ را به عهده گرفت
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه قرنطینه به دلیل گمراهی، با مشاوره توسط coroner، درگذشت

11. Read in studio A misadventure verdict's been recorded on a man who died in hospital after being admitted with broken ribs.
[ترجمه ترگمان]در استودیو بخوانید که رای اشتباهی روی مردی ثبت شده است که بعد از پذیرش با دنده های شکسته در بیمارستان فوت کرده است
[ترجمه گوگل]خواندن در استودیو یک حکم ناخوشایندی در مورد مردی که در بیمارستان بستری شده است با دندان شکسته پذیرفته شده است

12. The coroner's verdict is death by misadventure.
[ترجمه ترگمان]رای پزشکی قانونی مرگ، مرگ است
[ترجمه گوگل]حکم قصاص مرگ ناخوشایند است

13. The court returned a verdict of death by misadventure.
[ترجمه ترگمان]دادگاه حکم مرگ را پس از حادثه بدی صادر کرد
[ترجمه گوگل]دادگاه حکم مرگ را با اشتباه رد کرد

14. Such corrections are not automatic: something a misadventure in Iran?
[ترجمه ترگمان]این اصلاحات خودکار نیستند: حادثه بدی در ایران رخ داده است؟
[ترجمه گوگل]چنین اصلاحاتی به صورت اتوماتیک انجام نمی شود: چیزی در مورد غم و اندوه در ایران؟

because of misadventure we have sought refuge here

از بد حادثه اینجا به پناه آمده‌ایم


پیشنهاد کاربران

بدبیاری
بدبختی ( حادثه ای بر اثر بد شانسی )



کلمات دیگر: