کلمه جو
صفحه اصلی

iniquity


معنی : شرارت، بی انصافی
معانی دیگر : (کارهای) شرارت آمیز، بی رحمانه، ستمگرانه، بدجنسی، بدنهادی، دیوسیرتی، رذالت، ظلم، بی رحمی، ستمگری، بیداد

انگلیسی به فارسی

بی انصافی، شرارت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: iniquities
(1) تعریف: great injustice or wickedness.
مترادف: depravity, inequity, injustice, nefariousness, sin, unfairness, unrighteousness, villainy, wickedness, wrong
متضاد: virtue
مشابه: badness, corruption, dishonesty, evil, immorality, outrage, profligacy, turpitude, vice

- South African blacks suffered the iniquity of apartheid for decades.
[ترجمه ترگمان] سیاهان آفریقای جنوبی دهه ها است که از شرارت آپارتاید رنج می برند
[ترجمه گوگل] سیاه پوستان آفریقایی برای دهه ها از گناه آپارتاید رنج می برد

(2) تعریف: a wicked or sinful act or condition.
مترادف: depravity, immorality, infamy, injustice, sin, transgression, vice, villainy, wickedness, wrong, wrongdoing
متضاد: virtue
مشابه: atrocity, corruption, crime, delinquency, dishonesty, evil, injury, knavery, malefaction, malfeasance, outrage

• wickedness, evil; injustice
an iniquity is something that is wicked or unjust; a formal word.

مترادف و متضاد

شرارت (اسم)
wickedness, illness, mischief, villainy, depravity, felony, malfeasance, iniquity, malevolence, irreligion

بی انصافی (اسم)
injustice, iniquity, inequity

sin, evil


Synonyms: abomination, baseness, crime, evildoing, heinousness, immorality, infamy, injustice, miscreancy, misdeed, offense, sinfulness, unfairness, unrighteousness, wickedness, wrong, wrongdoing


Antonyms: good, goodness, virtue


جملات نمونه

a den of iniquity

لانه‌ی شرارت


1. a den of iniquity
لانه ی شرارت

2. The writer reflects on human injustice and iniquity.
[ترجمه ترگمان]نویسنده درباره بی عدالتی انسانی و شرارت سخن می گوید
[ترجمه گوگل]نویسنده بر روی بی عدالتی و گناه انسان استوار است

3. They were trying to protect their son from iniquity.
[ترجمه ترگمان]آن ها سعی می کردند از son محافظت کنند
[ترجمه گوگل]آنها سعی داشتند از پسرش از گناه محافظت کنند

4. From their callous hearts comes iniquity; the evil conceits of their minds know no limits.
[ترجمه ترگمان]از قلب های بی عاطفه و عاری از شرارت، تخیلات شیطانی ذهن آن ها هیچ محدودیتی ندارد
[ترجمه گوگل]از دلخوشی هایشان، گناهانشان می آید؛ فضایل شرارت ذهن آنها هیچ محدودیتی نمی دانند

5. A real den of iniquity it's divided up into several little catacombs.
[ترجمه ترگمان]یک لانه شیطانی در چند تا دخمه کوچک به هم تقسیم شده است
[ترجمه گوگل]یک حقیقت انسانی آن را به چند قطعه کوچک تقسیم می کند

6. Cranston loved this place, a veritable den of iniquity but one which sold good ales, fine wine and delicious food.
[ترجمه ترگمان]کرنستن این محل را دوست داشت، یک کنام واقعی شرارت، اما یک کدو متون خوب، شراب خوب و غذای خوش مزه
[ترجمه گوگل]کرانستون این مکان را دوست داشت، یک دروغ واقعی از گناه است، اما یکی از آن ها فروش خوبی را، شراب خوب و غذای خوشمزه داشت

7. Who build Zion by bloodshed And Jerusalem by iniquity.
[ترجمه ترگمان]چه کسی صهیون را از خونریزی و اورشلیم به وسیله شرارت ساخته؟
[ترجمه گوگل]چه کسی صهیون را با خونریزی و بیت المقدس ساخته است؟

8. Then shall the man be guiltless from iniquity, and this woman shall bear her iniquity.
[ترجمه ترگمان]پس این زن از شرارت در امان خواهد بود و این زن شرارت او را تحمل خواهد کرد
[ترجمه گوگل]سپس مرد از گناه بی گناه می شود و این زن گناه خود را می کشد

9. Why dost thou show me iniquity, and look upon perverseness ? for destruction and violence are before me; and there is strife, and contention riseth up.
[ترجمه ترگمان]چرا به من شرارت نشان می دهی؟ و به perverseness نگاه می کنی؟ برای نابود کردن و خشونت در مقابل من است و درگیری و بحث و بحث در پیش است
[ترجمه گوگل]چرا گناه من را به من نشان بدهی و بر انگیختگی نگاه کنی؟ برای تخریب و خشونت پیش از من هستم و نزاع وجود دارد و محکومیت بالا می رود

10. Scripture: "I will forgive their iniquity, and I will remember their sin no more. "—JER. xxxi. 3
[ترجمه ترگمان]کتاب مقدس: \" من will را خواهم بخشید، و گناه آن ها را نه بیشتر به خاطر خواهم سپرد \" xxxi ۳
[ترجمه گوگل]کتاب مقدس: 'من گناهان خود را ببخش، و گناه خود را بیشتر به یاد داشته باشید جیر xxxi 3

11. It was a sink of iniquity.
[ترجمه ترگمان]غرق در شرارت بود
[ترجمه گوگل]این غرق گناه بود

12. But was rebuked for his iniquity: the dumb ass speaking with man's voice forbad the madness of the prophet.
[ترجمه ترگمان]اما به خاطر iniquity او را سرزنش کرد: احمق احمق که با صدای مردانه حرف می زد، دیوانه پیامبر بود
[ترجمه گوگل]اما برای گناه او بازجو بود: الاغ ناله با صدای مردانه جنون پیامبر را ممنوع کرد

13. A disco isn't exactly a den of iniquity.
[ترجمه ترگمان]دیسکو دقیقا یک کنام شرارت نیست
[ترجمه گوگل]دیسکو دقیقا یک دروغ گناه نیست

14. For I will declare mine iniquity ; I be sorry for my sin.
[ترجمه ترگمان]زیرا گناه من را اعلام خواهم کرد و از گناه خود پشیمان خواهم شد
[ترجمه گوگل]زیرا من گناهانم را اعلام خواهم کرد متاسفم برای گناه من

15. He thought of New York as a den of iniquity.
[ترجمه ترگمان]به نیویورک به عنوان کنام شرارت در نظر گرفته بود
[ترجمه گوگل]او از نیویورک به عنوان یک جرم گناه فکر کرد

He was punished for his iniquities.

به‌خاطر شرارت‌هایش تنبیه شد.



کلمات دیگر: