کلمه جو
صفحه اصلی

guesstimate


معنی : تخمین زدن، حدس زدن
معانی دیگر : (آمریکا - خودمانی) حدس بعید، برآورد بسیار تخمینی کردن (guestimate هم می نویسند)، بدون داشتن اطلاعات کافی تخمین زدن

انگلیسی به فارسی

حدس زدن، (بدون داشتن اطلاعات کافی) تخمین زدن


حدس می زنم، حدس زدن، تخمین زدن


انگلیسی به انگلیسی

• (slang) calculated guess; assumption based on a guess
(slang) make an educated guess; estimate by guessing
a guesstimate is an approximate calculation that is based mainly or entirely on guesswork; an informal word. count noun here but can also be used as a verb. e.g. analysts guesstimate their potential at about 2.5p of earnings per share.

مترادف و متضاد

تخمین زدن (فعل)
account, compute, estimate, appraise, guesstimate, foreshow, guess

حدس زدن (فعل)
guesstimate, rede, guess, conjecture, surmise, imagine, infer

جملات نمونه

1. Can you give a guesstimate of how much it will cost to fix my car?
[ترجمه ترگمان]می توانی حساب کنی که چقدر برای تعمیر ماشین من هزینه دارد؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید حدس بزنید که چقدر هزینه برای تعمیر ماشین من هزینه خواهد شد؟

2. Could you give us a guesstimate of the numbers involved?
[ترجمه ترگمان]میشه یه شماره از شماره ها رو به ما بدی؟
[ترجمه گوگل]می توانید حدس بزنید که اعداد درگیر شده اند؟

3. Current guesstimates are that the company's turnover will increase by 7% this year.
[ترجمه ترگمان]guesstimates فعلی این است که میزان گردش مالی این شرکت در سال جاری به میزان ۷ درصد افزایش خواهد یافت
[ترجمه گوگل]پیش بینی های جاری این است که در سال جاری میزان فروش این شرکت 7 درصد افزایش خواهد یافت

4. The problem with any such guesstimate is that, of course, we are basing our calculations on a statistical sample of one.
[ترجمه ترگمان]مشکلی که با چنین guesstimate وجود دارد این است که، البته، ما محاسبات خود را بر روی یک نمونه آماری از یک مبنا قرار می دهیم
[ترجمه گوگل]مشکل با هر حدس و گمان این است که، البته، ما محاسبات خود را بر اساس یک نمونه آماری از یک محاسبه می کنیم

5. Are these limits evidence-based or guesstimates to pull reassuring wool over our eyes?
[ترجمه ترگمان]آیا اینها شواهد مبتنی بر شواهد هستند - مبنی بر اینکه آیا قادر به کشیدن پشم اطمینان بخشی نسبت به چشمان ما هستند؟
[ترجمه گوگل]آیا این محدودیت ها مبتنی بر شواهد و یا حدس هایی هستند که قطعه اطمینان پشم را بر روی چشمان ما قرار می دهند؟

6. Food labels don't usually list saturated—fat content, but there's a way to "guesstimate. "
[ترجمه ترگمان]برچسب های مواد غذایی معمولا محتوی چربی اشباع شده را لیست نمی کنند، اما راهی برای \"guesstimate\" وجود دارد
[ترجمه گوگل]برچسب های غذایی معمولا محتوای چربی اشباع نشده را فهرست نمی کنند، اما راهی برای حدس زدن وجود دارد '

7. It turns out that guesstimate was based on misquoting aa 1999 news apeer - reviewed scientific study.
[ترجمه ترگمان]مشخص شد که guesstimate بر مبنای مصاحبه علمی misquoting aa ۱۹۹۹ پایه ریزی شده است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که حدس و گمان بر مبنای اشتباه آئیننامه 1999 است

8. I'd guesstimate that 80-90% of people should achieve convergence in less than an hour.
[ترجمه ترگمان]من پیش بینی کرده بودم که ۸۰ تا ۹۰ درصد مردم باید در کم تر از یک ساعت به هم گرایی دست یابند
[ترجمه گوگل]من می توانم حدس بزنم که 80-90٪ از مردم باید کمتر از یک ساعت همگرایی داشته باشند

9. My guesstimate is that most of them leave too soon to gain anything for variety of reasons.
[ترجمه ترگمان]guesstimate من این است که بسیاری از آن ها برای به دست آوردن هر چیزی به دلایل مختلف، خیلی زود این جا را ترک می کنند
[ترجمه گوگل]حدس من این است که بسیاری از آنها به زودی برای به دست آوردن چیزی به دلایل مختلف می روند

10. There're three types of focusing guesstimate, rangefinder and autofocus.
[ترجمه ترگمان]سه نوع از فوکوس خودکار، فوکوس خودکار و فوکوس خودکار وجود دارد
[ترجمه گوگل]سه نوع تمرکزگرایی، دوربینی و فوکوس اتوماتیک وجود دارد

11. So supposed that this one-- I'll just guesstimate, this one feels heavier.
[ترجمه ترگمان]خب، فکر کردم این یکی - - من فقط guesstimate می کنم، این یکی سنگین تر شده
[ترجمه گوگل]بنابراین فرض کرد که این یکی - من فقط حدس می زنم، این یکی احساس سنگین تر است

12. A reasonable guesstimate is that China's total urban stock is around 17 billion square meters, plus or minus 10 percent.
[ترجمه ترگمان]یک guesstimate منطقی این است که کل سهام شهری چین حدود ۱۷ میلیارد متر مربع، به علاوه منفی ۱۰ درصد است
[ترجمه گوگل]گمانهزنی معقول این است که کل ذخایر شهری چین حدود 17 میلیارد مترمربع است، به علاوه یا منهای 10 درصد

13. I'd guesstimate I began my minimalist journey around the beginning of this year, I don't remember.
[ترجمه ترگمان]به یاد ندارم که آن سفر کوتاه را در آغاز امسال شروع کرده بودم
[ترجمه گوگل]من حدس می زنم که من شروع سفر مینیمالیستی خود را در آغاز سال جاری، به یاد نمی آورم

14. Thirty million is my rough guesstimate of how many desirable single women there are.
[ترجمه ترگمان]سی ملیون زن مورد علاقه من هستند
[ترجمه گوگل]سی میلیون من حدس می زنم که چند تن از زنان مطلقه ای وجود دارند

پیشنهاد کاربران

برآورد حدسی - برآورد یا تخمین اروی حدس و گمان


کلمات دیگر: