کلمه جو
صفحه اصلی

gunshot


معنی : تیر، تیر اندازی، گلوله، زخم گلوله، تیر رس
معانی دیگر : در رفتن گلوله، در کردن سلاح، وابسته به تیر و تیراندازی، برد اسلحه

انگلیسی به فارسی

تیر اندازی، گلوله، تیر، زخم گلوله، تیر رس


تیراندازی، گلوله، تیر اندازی، زخم گلوله، تیر، تیر رس


انگلیسی به انگلیسی

• shooting, firing; range of a gun; shot fired from a gun
a gunshot is a single firing of a gun.

اسم ( noun )
(1) تعریف: the firing of a gun or the sound made by it.

(2) تعریف: a projectile fired from a gun; bullet.

(3) تعریف: the range of a gun.
صفت ( adjective )
• : تعریف: produced by a gunshot.

- a gunshot wound
[ترجمه ترگمان] یک زخم گلوله
[ترجمه گوگل] زخم گلوله ای

مترادف و متضاد

تیر (اسم)
ache, pain, bar, shot, arrow, firing, fire, shaft, prop, mercury, lug, gunshot, dart, timber, staff, stanchion, butt shaft, staple, perch, spike, mast, quintain

تیر اندازی (اسم)
archery, gunfire, gunshot, gunnery, musketry

گلوله (اسم)
shot, shaft, gunshot, ball, bullet, pellet, cartridge, missile, pommel, blob

زخم گلوله (اسم)
gunshot

تیر رس (اسم)
range, gunshot

جملات نمونه

I heard a gunshot.

صدای تیر شنیدم.


a gunshot wound

زخم گلوله


1. a gunshot wound
زخم گلوله

2. the gunshot stretched him dying on the beach
گلوله او را روی ساحل به حال مرگ فرو افکند.

3. within gunshot
در تیررس

4. out of gunshot
خارج از تیررس

5. i heard a gunshot
صدای تیر شنیدم.

6. the horse shied at the gunshot
در اثر تیراندازی اسب رم کرد.

7. A balloon popped, sounding like a gunshot.
[ترجمه ترگمان] یه بالون، مثل تیر به نظر میومد
[ترجمه گوگل]یک بالون ظاهر شد، مانند یک گلوله شلیک

8. I then heard what sounded like a gunshot in the hall.
[ترجمه ترگمان]بعد صدای شلیک گلوله در سرسرا را شنیدم
[ترجمه گوگل]سپس شنیده ام که در سالن شبیه یک گلوله توپ در صدا بود

9. At the first gunshot, the crowd scattered.
[ترجمه ترگمان]در اولین شلیک، جمعیت پراکنده شدند
[ترجمه گوگل]در اولین گلوله، جمعیت پراکنده شد

10. She says she heard a gunshot at about midnight.
[ترجمه ترگمان]می گه تا نصفه شب صدای شلیک شنیده می شه
[ترجمه گوگل]او می گوید شلیک گلوله در نیمه شب شنیده می شود

11. The gunshot sent monkeys swinging away through the trees.
[ترجمه ترگمان]شلیک گلوله، میمون ها را از میان درختان به بیرون پرتاب کرد
[ترجمه گوگل]این تیرانداز از طریق درختان میمون ها را می چرخاند

12. He died of gunshot wounds to the chest.
[ترجمه ترگمان]اون از زخم گلوله به سینه مرد
[ترجمه گوگل]او از زخم های گلوله به سینه مرده است

13. He is being treated for a self-inflicted gunshot wound.
[ترجمه ترگمان]او تحت درمان زخم گلوله خود قرار دارد
[ترجمه گوگل]او برای یک زخم گلوله ای خودسرانه درمان می شود

14. The gunshot echoed through the forest.
[ترجمه ترگمان]گلوله در جنگل طنین انداخت
[ترجمه گوگل]این تفنگ از طریق جنگل پخش شد

15. He was out of / within gunshot.
[ترجمه ترگمان]او در تیررس گلوله بیرون آمده بود
[ترجمه گوگل]او خارج از / داخل گلوله خاموش بود

16. Redman died of a self-inflicted gunshot wound to the chest.
[ترجمه ترگمان]ردمن از یک تیر چوبی که به سینه اش اصابت کرده بود مرد
[ترجمه گوگل]ردمن از زخم گلوله ای خود به سینه منتقل شد

اصطلاحات

out of gunshot

خارج از تیررس


within gunshot

در تیررس



کلمات دیگر: