کلمه جو
صفحه اصلی

minim


معنی : ذره، نقطه، کوچکترین ذره، قطره، هر چیز کوچک، جانور بسیار ریز، ادم کوتوله، چیز کم اهمیت و خرد، چکه، کمترین، وابسته به حداقل، حد اقل، خرد
معانی دیگر : (کوچکترین سنجه ی آبگونه ها برابر با یک شانزدهم درم fluid dram یا در حدود یک چکه) می نیم، بخش کوچک، ریزبخش، (انگلیس) رجوع شود به:half note، یک ششم دراکم

انگلیسی به فارسی

وابسته به حداقل، یک ششم دراکم، چکه، قطره، جانوربسیار ریز، آدم کوتوله، نقطه، حداقل، چیز کم اهمیت وخرد، کوچکترین ذره، هر چیز کوچک، خرد، ذره، کمترین


حداقل، هر چیز کوچک، چکه، قطره، جانور بسیار ریز، ادم کوتوله، نقطه، کوچکترین ذره، ذره، چیز کم اهمیت و خرد، وابسته به حداقل، حد اقل، خرد، کمترین


انگلیسی به انگلیسی

• smallest unit of liquid measure, 1/60 of fluid dram, drop; half-note, musical note equal to half of a semibreve (music); very small quantity
in music, a minim is a note that has a time value equal to two crotchets.

مترادف و متضاد

ذره (اسم)
ace, particle, bit, whit, speck, grain, jot, quantum, atomy, minim, nip, iota, shred, mammock, fraction, dust, stiver, corpuscle, flyspeck, vestige, frustum, groat, little bit, little part, scruple, tittle

نقطه (اسم)
stop, ace, speck, point, spot, dot, part, jot, period, mark, prick, mote, minim, iota, plot, fleck, full stop, splotch, punctation, speckle, tittle

کوچکترین ذره (اسم)
atom, minim

قطره (اسم)
drop, globe, gobbet, minim, goblet, blob, drops, gutta, driblet

هر چیز کوچک (اسم)
minim

جانور بسیار ریز (اسم)
minim

ادم کوتوله (اسم)
pug, minim

چیز کم اهمیت و خرد (اسم)
minim

چکه (اسم)
drop, drip, trickle, minim, sprinkle, leak, gutta, leakage, seep, seepage

کمترین (صفت)
minim, least, minimum

وابسته به حداقل (صفت)
minim

حد اقل (صفت)
minim

خرد (صفت)
small, little, minim, tiny, pimping, minor, diminutive, petty, exiguous, inconsiderable, minuscule, minikin, pint-size, pint-sized

جملات نمونه

1. Quavers, crotchets and minims are three of the different lengths of note in written music.
[ترجمه ترگمان]quavers، crotchets و minims سه مورد از طول مختلف یادداشت در موسیقی نوشتاری هستند
[ترجمه گوگل]کوارورها، کراوات و مینیم ها از سه بعد مختلف در موسیقی نوشتاری استفاده می شود

2. In the new workplace, all those with minim urn workplace literacy will be quickly hired, possibly at exaggerated salaries.
[ترجمه ترگمان]در محل کار جدید، همه کسانی که با سواد در محل کار هستند به سرعت استخدام خواهند شد، احتمالا با حقوق گزاف
[ترجمه گوگل]در محل کار جدید، همه افرادی که سواد کارآموزی حداقل را دارند، به سرعت استخدام می شوند، احتمالا در حقوق زیاد است

3. The different energy expenditures of purifying minim CO in synthesis gas by pressure swing adsorption and methanation were compared, which offered useful dates for separation of minim CO in industry.
[ترجمه ترگمان]هزینه های مختلف انرژی برای تصفیه گاز ۲ CO در تولید گاز از طریق جذب نوسان فشار و methanation مقایسه شد، که تاریخ های مفیدی برای جداسازی CO - ۲ CO در صنعت ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]مخلوط انرژی های مختلف انرژی خالص سازی CO در گاز سنتز با جذب و جذب نوسان فشار، مقایسه شد که تاریخ های مفیدی برای جداسازی حداقل CO در صنعت ارائه شده است

4. Thus a dotted half note or minim is equal in length to three quarter notes or crotchets.
[ترجمه ترگمان]از این رو، نیم نت نقطه چین و یا minim برابر با طول به سه یا سه یا سه چهارم است
[ترجمه گوگل]بنابراین نیمی از یادداشت نقطه یا نقطه حداقل در سه ضلع سه ضلعی یا ضربدر برابر است

5. Separating minim oil and suspension whose specific gravity less than water out from the sewage through floatation, sedimentation velocity of the mud will be increased evidently. Sentence dictionary
[ترجمه ترگمان]جدا کردن روغن و تعلیق که وزن مخصوص آن ها نسبت به آب از طریق شناوری کم تر است، سرعت ته نشین شدن گل به طور مشخص افزایش خواهد یافت فرهنگ لغت
[ترجمه گوگل]جداسازی روغن مایع و تعلیق که جرم مخصوص کمتر از آب از فاضلاب از طریق شناور شدن است، سرعت رسوب گل افزایش خواهد یافت فرهنگ لغت جمله

6. The Quant um algorithm for finding minim um has widely application.
[ترجمه ترگمان]الگوریتم quant برای پیدا کردن ام اس، درخواست زیادی داره
[ترجمه گوگل]الگوریتم Quantum برای یافتن مینیمم به طور گسترده کاربرد دارد

7. A minim moisture content sensor for SF 6 gas measure on - line was studied.
[ترجمه ترگمان]یک سنسور مقدار رطوبت minim برای اندازه گیری مقدار SF ۶ گاز مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه گوگل]سنسور حداقل رطوبت برای اندازه گیری گاز SF 6 در خط تولید مورد بررسی قرار گرفت

8. Selenium is one of the necessary minim elements of human.
[ترجمه ترگمان]Selenium یکی از عناصر minim ضروری انسان است
[ترجمه گوگل]سلنیوم یکی از ضروری ترین عناصر انسان است

9. Through computer simulation, find out the minim um area of windows that meet indoor comfort need in hot summer and warmer winter zone.
[ترجمه ترگمان]از طریق شبیه سازی کامپیوتری، ناحیه minim ام را پیدا کنید که در فضای گرم تابستان و مناطق گرم زمستان نیاز به آسایش داخلی دارند
[ترجمه گوگل]از طریق شبیه سازی کامپیوتری، منطقه ی مینیمم پنجره هایی را پیدا کنید که نیاز به راحتی در محیط را در تابستان گرم و زمستان گرمتر پیدا کنند

10. The alcohol of minim can achieve better clean result.
[ترجمه ترگمان]الکل of می تواند نتیجه بهتری داشته باشد
[ترجمه گوگل]الکل مینیمم می تواند نتایج بهتر را به دست آورد

11. The experiment wastes in half minim qualitative analysis methods are not in great number, but their components are complex and of great toxicity.
[ترجمه ترگمان]این آزمایش در نیمی از روش های آنالیز کیفی انجام می گیرد، اما مولفه های آن ها پیچیده بوده و سمیت زیادی دارند
[ترجمه گوگل]ضایعات آزمایشی در نیمی از روش های مؤثر در تجزیه و تحلیل کیفی، تعداد زیادی از آنها نیست، اما اجزای آنها پیچیده و سمی هستند

12. For ILK regulates multiple cell functions, minim change in activity of ILK protein or in gene expression of ILK would possibly result in the formation and development of tumors.
[ترجمه ترگمان]چون ilk چندین تابع سلول را تنظیم می کند، تغییر جنسیت در فعالیت پروتیین ilk یا تجلی ژن of احتمالا منجر به شکل گیری و توسعه تومورهای سرطانی خواهد شد
[ترجمه گوگل]برای ILK عملکرد سلول های چندگانه را تنظیم می کند، حداقل تغییر فعالیت پروتئین ILK یا بیان ژن ILK احتمالا منجر به تشکیل و رشد تومور می شود

13. Conclusions Minim pump infusion of Ketamine is better than intravenous injection of Ketamine in children strabismus surgery.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری تزریق پمپ \"کتامین\" بهتر از تزریق تزریق مستقیم \"کتامین\" در عمل جراحی است
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: تزریق مینیمم تزریق کتامین به تزریق داخل وریدی کتامین در جراحی استریبموس کودکان بهتر است

14. The isotope analysis of minim lead in the gold dust has special meaning.
[ترجمه ترگمان]تجزیه ایزوتوپ of سرب در غبار طلا معنای خاصی دارد
[ترجمه گوگل]تجزیه ایزوتوپ سرب منفی در گرد و غبار طلای معنای خاصی دارد

15. This was quickly followed by three very corroded Roman minims which were impossible to identify as the markings had been completely erased.
[ترجمه ترگمان]پس از آن، سه تن از minims رومی که به سختی خورده بودند، به سرعت از پی او رد شدند، اما علائم آن به کلی پاک شده بود
[ترجمه گوگل]این به سرعت توسط سه معادن روم سستدار شد که به عنوان نشانه گذاری به طور کامل پاک شده بودند، شناسایی نشدند


کلمات دیگر: