کلمه جو
صفحه اصلی

misanthrope


معنی : انسان گریز
معانی دیگر : بیزار از انسان ها (misanthropist هم می گویند)، مردم گریز

انگلیسی به فارسی

مردم گریز، انسان گریز


misanthrope، انسان گریز


انگلیسی به انگلیسی

• one who hates human beings, person who avoids human society
a misanthrope is a person who does not like other people; a formal word.

مترادف و متضاد

person who hates others


Synonyms: cynic, doubter, egoist, egotist, hater, isolate, loner, misanthropist, recluse, skeptic


انسان گریز (اسم)
misanthrope, misanthropist

Antonyms: humanitarian, philanthropist


جملات نمونه

1. Just because I am not a misanthrope?
[ترجمه ترگمان]فقط به این خاطر که از مردم بیزار نیستم؟
[ترجمه گوگل]فقط به خاطر اینکه من عصبانی نیستم؟

2. These days I am no longer a misanthrope; I love donating to charity and gay sex.
[ترجمه ترگمان]این روزها دیگر از مردم بیزار نیستم و دوست دارم که به خیر و خوشی زندگی کنم
[ترجمه گوگل]این روزها من دیگر جنجالی نیستم من عاشق اهدای خیریه و همجنسگرا هستم

3. It's the kind of number the misanthrope TV doc Gregory House (played by Brit Hugh Laurie) should have tattooed across his forehead.
[ترجمه ترگمان]این نوع سریال تلویزیونی است که گری گوری House (که توسط Brit لاری انجام شده است)باید روی پیشانی اش خال کوبی کرده باشد
[ترجمه گوگل]این نوعی از نام مستعار گیسو گری گریگوری خانه (که توسط بری هیو لاوری ساخته شده است) باید در سراسر پیشانی خود خالکوبی کند

4. No matter how much of a misanthrope you are there is such a thing as entropy and it will catch up with you sooner or later.
[ترجمه ترگمان]مهم نیست که چقدر از مردم بیزار و بیزار هستی چنین چیزی به عنوان آنتروپی وجود دارد و دیر یا زود با شما برخورد خواهد کرد
[ترجمه گوگل]مهم نیست که چه مقدار از یک ماینتروپ شما وجود دارد چنین چیزی به عنوان آنتروپی و آن را با شما زودتر یا بعد از آن است

5. Therefore he earned the fame of being a misanthrope.
[ترجمه ترگمان]از این رو شهرت بیزار بودن از انسان را به دست آورد
[ترجمه گوگل]از این رو، شهرت او را به عنوان یک عجیب و غریب به دست آورد

6. I have been a complete misanthrope, I hate humans.
[ترجمه ترگمان]من از انسان ها بیزار شده ام، از انسان ها نفرت دارم
[ترجمه گوگل]من یک جسد کامل هستم، من از انسان ها نفرت دارم

7. To Robert, a misanthrope who'd barely mastered e-mail in his earlier life, this networked world is a multitasking hell.
[ترجمه ترگمان]برای رابرت، فردی که از مردم بیزار بود که به سختی در زندگی گذشته اش از طریق پست الکترونیکی آشنا شده بود، این دنیای شبکه ای باعث انجام چند کار مختلف شده بود
[ترجمه گوگل]به روبرت، مازیانتچپ که به سختی ایمیل خود را در زندگیاش تسلط یافت، این دنیای شبکه یک جهنم چند کاره است

8. I used to worry that my discomfort at weddings meant that I was a misanthrope or lacking the distinctly feminine gene that makes centerpieces and pew markers appealing.
[ترجمه ترگمان]من همیشه نگران بودم که ناراحتی من در ازدواج به این معنا است که من از مردم بیزار و فاقد هرگونه gene زنانه هستم که کار را زیر و رو می کند و پو markers را جذاب می کند
[ترجمه گوگل]من نگران شدم که ناراحتی های من در مراسم عروسی به این معنی است که من یک مازیانتچروم یا فاقد ژن متمایز زنانه بودم که مراکز و نشانگرهای پرش را جذاب می کرد

9. If this all strikes you as fancy, handlebar moustache talk from an old misanthrope who doesn't get things like whatever the hell we're calling "conversations" this week, maybe you're on to something.
[ترجمه ترگمان]اگر این همه شما را به عنوان شیک و رویایی خطاب قرار دهد، moustache از an قدیمی حرف می زنند که مثل هر جهنمی که ما در این هفته با هم صحبت می کنیم، شاید به چیزی علاقه مند شده باشی
[ترجمه گوگل]اگر این همه شما را به عنوان فانتزی به شما تحمیل کند، صحبت از صدای شیطان قدیمی است که چیزهایی مانند آنچه که در این هفته به شما میگویند «گفتگوها» است، صحبت میکنید، شاید شما به چیزی فکر میکنید

10. He even had a brief career in law, which may partly explain his inclusion of lawsuits and legal strife in The Misanthrope .
[ترجمه ترگمان]او حتی یک شغل کوتاه در قانون داشت، که ممکن است تا حدودی شمول دعاوی حقوقی و دعوای قانونی را در مردم گریز توجیه کند
[ترجمه گوگل]او حتی در زندگی حرفه ای کوتاهی در قانون داشت، که شاید بخشی از آن را شامل مواردی از دعاوی و اختلافات حقوقی در Misanthrope کند

11. Yet I experienced sometimes that the most sweet and tender, the most innocent and encouraging society may be found in any natural object, even for the poor misanthrope and most melancholy man.
[ترجمه ترگمان]با این وصف، گاه چنان تجربه یافته ام که the و sweet، the و innocent جامعه ممکن است در هر چیز طبیعی، حتی برای مردم فقیر و most، یافت شود
[ترجمه گوگل]با این حال، من گاهی اوقات تجربه می کردم که جامعه ی شیرین و ملایم، بی گناه و دلگرم کننده در هر جسم طبیعی، حتی برای جسد فقیر و اغلب مرد مشتاق، یافت می شود

پیشنهاد کاربران

گریزان از سایر مردم، گوشه گیر، cynic


کلمات دیگر: