1. The first time and oneself's footrace quIt'smoking.
[ترجمه ترگمان]اولین بار است که سیگار می کشد و سیگار می کشد
[ترجمه گوگل]اولین بار و خود را پای خود را qu'tmmoking
2. A cross - country footrace of 26 miles, 385 yards ( 4 3 kilometers ).
[ترجمه ترگمان]A cross در ۲۶ مایلی (۴ ۳ کیلومتری)
[ترجمه گوگل]یک پیاده روی کوهستانی 26 مایل، 385 متری (4 3 کیلومتر)
3. In the great Oedipal footrace, George Bush has Prescott Bush several times over.
[ترجمه ترگمان]جورج بوش در تعارضات بزرگ ادیپی، چندین بار به پرسکات بوش پرداخته است
[ترجمه گوگل]جورج بوش چند بار بیش از پیش پرچت بوش را در حد عالی Oedipal نگه داشته است
4. Sports A footrace, usually less than a quarter - mile long, run at top speed from the outset.
[ترجمه ترگمان]ورزش یک footrace، که معمولا کم تر از یک ربع مایل است، از ابتدا با سرعت بالا اجرا می شود
[ترجمه گوگل]ورزش یک پایه، که معمولا کمتر از یک چهارم مایل طول دارد، از ابتدا با سرعت بالا اجرا می شود
5. We can try footrace too.
[ترجمه ترگمان]ما هم می توانیم خودمان را امتحان کنیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم پیاده روی هم انجام دهیم
6. By the late 8th century BC, events included running, wrestling, boxing, pancratium (a mixture of boxing and wrestling), chariot racing, a footrace with heavy armor, and the pentathlon.
[ترجمه ترگمان]در اواخر قرن هشتم پیش از میلاد، مسابقات شامل دویدن، کشتی، بوکس، pancratium (مخلوطی از مشتزنی و کشتی)، مسابقه ارابه رانی، a با زرهی سنگین و the بود
[ترجمه گوگل]در اواخر قرن هشتم پیش از میلاد، حوادث شامل اجرای، کشتی، بوکس، پانکراسیم (مخلوطی از بوکس و کشتی)، مسابقه ارابه، پیاده روی با زره سنگین و پنتاگون بود