کلمه جو
صفحه اصلی

guileful


معنی : حیله گر
معانی دیگر : نیرنگ باز، مزور، مکار، دورو، ریاکار

انگلیسی به فارسی

حیله گر، مزور


گناهکار، حیله گر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: guilefully (adv.), guilefulness (n.)
• : تعریف: intentionally deceptive; wily.
متضاد: guileless
مشابه: fraudulent, wily

• deceitful; cunning, sly, treacherous

مترادف و متضاد

حیله گر (صفت)
shrewd, cunning, fraudulent, apish, crafty, sly, artful, insinuating, designing, captious, shifty, vulpine, subtile, malefic, guileful, janus-faced

جملات نمونه

1. moavieh was a guileful man
معاویه مرد مکاری بود.

2. Guileful and ruthless, he was a generous and steadfast friend.
[ترجمه ترگمان]guileful و ظالم، او یک دوست سخاوتمند و steadfast بود
[ترجمه گوگل]شیطانی و بی رحمانه، او یک دوست سخاوتمند و محترم بود

3. But you could do them harm by guileful means.
[ترجمه ترگمان]اما شما می توانید به وسیله guileful به آن ها صدمه بزنید
[ترجمه گوگل]اما شما می توانید آنها را به وسیله روش های گمراهی آسیب برسانید

4. Deep abysses, steep mountains, guileful catapult traps, hidden alleys and slippery ice-columns: there are jeopardies around every corner of the Lemurs world.
[ترجمه ترگمان]abysses عمیق، کوهه ای پرشیب، تله فنری، راه های پنهان و ستون های یخی لغزنده: در هر گوشه جهان lemurs وجود دارد
[ترجمه گوگل]دره های عمیق، کوه های شیب دار، تله های گدازه ای، کوچه های پنهان و ستون های یخی لغزنده: در اطراف هر گوشه ای از جهان لمور ها، خطرها وجود دارد

5. Being cruel, guileful and unscrupulous, the terrorist committed all manners of crimes including murder and arson.
[ترجمه ترگمان]این تروریست بودن و بی شرمانه بودن، همه رفتارهایی از جمله قتل و آتش سوزی را مرتکب شده است
[ترجمه گوگل]تروریست ها، بی رحمانه، دلسوز و بی پروا، مرتکب جنایاتی مانند قتل و طغیان شده اند

6. I didn't see my own expression, but I saw his guileful eyes.
[ترجمه ترگمان]من چهره خودم را ندیدم، اما چشمان guileful را دیدم
[ترجمه گوگل]من بیان خود را نمی بینم، اما چشمان خوشی را دیدم

Moavieh was a guileful man.

معاویه مرد مکاری بود.



کلمات دیگر: