1. moavieh was a guileful man
معاویه مرد مکاری بود.
2. Guileful and ruthless, he was a generous and steadfast friend.
[ترجمه ترگمان]guileful و ظالم، او یک دوست سخاوتمند و steadfast بود
[ترجمه گوگل]شیطانی و بی رحمانه، او یک دوست سخاوتمند و محترم بود
3. But you could do them harm by guileful means.
[ترجمه ترگمان]اما شما می توانید به وسیله guileful به آن ها صدمه بزنید
[ترجمه گوگل]اما شما می توانید آنها را به وسیله روش های گمراهی آسیب برسانید
4. Deep abysses, steep mountains, guileful catapult traps, hidden alleys and slippery ice-columns: there are jeopardies around every corner of the Lemurs world.
[ترجمه ترگمان]abysses عمیق، کوهه ای پرشیب، تله فنری، راه های پنهان و ستون های یخی لغزنده: در هر گوشه جهان lemurs وجود دارد
[ترجمه گوگل]دره های عمیق، کوه های شیب دار، تله های گدازه ای، کوچه های پنهان و ستون های یخی لغزنده: در اطراف هر گوشه ای از جهان لمور ها، خطرها وجود دارد
5. Being cruel, guileful and unscrupulous, the terrorist committed all manners of crimes including murder and arson.
[ترجمه ترگمان]این تروریست بودن و بی شرمانه بودن، همه رفتارهایی از جمله قتل و آتش سوزی را مرتکب شده است
[ترجمه گوگل]تروریست ها، بی رحمانه، دلسوز و بی پروا، مرتکب جنایاتی مانند قتل و طغیان شده اند
6. I didn't see my own expression, but I saw his guileful eyes.
[ترجمه ترگمان]من چهره خودم را ندیدم، اما چشمان guileful را دیدم
[ترجمه گوگل]من بیان خود را نمی بینم، اما چشمان خوشی را دیدم