کلمه جو
صفحه اصلی

horseradish


معنی : ترب کوهی، ریشه خردل
معانی دیگر : (گیاه شناسی) ترب کوهی، گز روغنی، گز روغن (armoracia lapathifolia از خانواده ی crucifer)، ریشه ی خردل، ترب کوهی، ریشه خردل

انگلیسی به فارسی

(گیاه‌شناسی) فَجلِ برّی، ترب کوهی، ریشه‌ی خردل


ترب کوهی، ریشه خردل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a tall, coarse, white-flowered plant with a thick, whitish, sharp-tasting root.

(2) تعریف: the root of this plant, shredded and made into a relish or condiment.

• plant grown for its edible root; root of this plant
horseradish is the white root of a plant similar to a mustard plant. it has a very strong, sharp taste and is used in sauces.

مترادف و متضاد

ترب کوهی (اسم)
horseradish

ریشه خردل (اسم)
horseradish

جملات نمونه

1. Pickled cucumbers and beetroot and horseradish sauce topped the bill.
[ترجمه هدایتی] ترشی خیار، سس چغندر و سس خردل در بالای این لیست هستند.
[ترجمه ترگمان]خیاره ای برشی و سس beetroot و سس horseradish بالای این لایحه هستند
[ترجمه گوگل]خیار ترشی و سس گوجه فرنگی و سوپ گوجه فرنگی بیشتر از این لایحه است

2. Horseradish was used for coughs and colds, wild strawberry for anaemia and nervousness and honeysuckle was the first example of aspirin.
[ترجمه ترگمان]Horseradish برای سرفه و سرماخوردگی به کار می رفت، توت فرنگی وحشی برای کم خونی و عصبیت و honeysuckle اولین نمونه آسپرین بود
[ترجمه گوگل]اسطوخدوس برای سرفه و سرماخوردگی استفاده شد، توت فرنگی وحشی برای کم خونی و عصبانیت و ماهیچه ای اولین نمونه از آسپرین بود

3. Iced camembert cream, frozen horseradish sauce, and tomato ice all belong to this period.
[ترجمه ترگمان]بستنی، سس horseradish منجمد، و یخ گوجه فرنگی همگی به این دوره تعلق دارند
[ترجمه گوگل]کرم کیمبر کره ای، سس هویج یخ زده و یخ گوجه فرنگی متعلق به این دوره است

4. The horseradish burns the throat.
[ترجمه ترگمان] The گلوت رو میسوزونه
[ترجمه گوگل]ریش قرمز گلو را می سوزاند

5. Serve with horseradish cream sauce, Yorkshire pudding and gravy.
[ترجمه ترگمان]این غذا را با سس horseradish، پودینگ Yorkshire و gravy سرو کنید
[ترجمه گوگل]خدمت به سس کرم هویج، پودینگ یورکشایر و سس

6. And the horseradish potato puree, braised greens, Maytag blue cheese and port wine sauce are also praiseworthy.
[ترجمه ترگمان]و پوره سیب زمینی horseradish، braised سبزی، پنیر آبی Maytag و سس شراب port نیز قابل ستایش است
[ترجمه گوگل]پوره سیب زمینی تند تند، سبزیجات ترشیده، پنیر آبی میتاگ و سس شراب پورت نیز قابل ستایش هستند

7. Remove from heat and stir in mustards, horseradish and sour cream.
[ترجمه ترگمان]از روی حرارت بردارید و در mustards، horseradish و خامه ترش کنید
[ترجمه گوگل]از گرما خارج شده و در خردل، رب گوجه فرنگی و خامه ترش بزنید

8. Stir in horseradish and vinegar and adjust seasoning to taste.
[ترجمه ترگمان]در horseradish و سرکه بریزید و ادویه را با سلیقه خود تطبیق دهید
[ترجمه گوگل]مخلوط کردن در رشته فرنگی و سرکه و تنظیم طعم و مزه به طعم و مزه

9. Horseradish peroxidase catalyzed the copolymerization of lignin with cresol in the reversed micellar system.
[ترجمه ترگمان]Horseradish peroxidase، copolymerization lignin با کرسول را در سیستم micellar معکوس کاتالیز کرد
[ترجمه گوگل]پراکسیداز هوررودیسک کاتالیزوری کوپلیمراز لیگنین با کرزول را در سیستم میسلیوم معکوس متبلور می کند

10. Arrange on a platter and drizzle with the horseradish dressing.
[ترجمه ترگمان]یک بشقاب از روی یک بشقاب و نم نم باران بر روی آن ریخت
[ترجمه گوگل]ترتیب روی پالت و یخ زده را با پانسمان صخره نوردی

11. Horseradish has a very strong bite.
[ترجمه ترگمان] horseradish \"یه گاز خیلی قوی داره\"
[ترجمه گوگل]Horseradish دارای نیش بسیار قوی است

12. Methods: Tetramethyl rhodamine ( TMR ) or horseradish peroxidase ( HRP ) retrograde tracing and biotinylated dextran amine ( BDA ) anterograde . . .
[ترجمه ترگمان]روش های: Tetramethyl rhodamine (TMR)یا horseradish peroxidase (HRP)، tracing retrograde و biotinylated dextran (BDA)anterograde
[ترجمه گوگل]روش ها: ردیابی رترومایس تتراماتیل رودامین (TMR) یا پراکسیداز هوررادیش (HRP) و آنتروژاد دیسترانتیوم بیوتیینیل شده (BDA)

13. Horseradish peroxidase labelled cells distributed in the parenchyma of the pineal gland.
[ترجمه ترگمان]Horseradish که روی آن نوشته شده، در غده parenchyma، غده پینه آل، توزیع شد
[ترجمه گوگل]سلول های مارپیچ پراکسیداز هورستریاس پلاسما در پارنشیمه غده پنبه ای توزیع شده اند

14. Or they use a spice called horseradish . It gives the hot dog a pleasant bite.
[ترجمه ترگمان] یا اینکه از یه ادویه به اسم دیوونه ها استفاده میکنن سگ داغی را گاز می گیرد
[ترجمه گوگل]یا آنها از یک ادویه به نام horseradish استفاده می کنند این هات داگ را نیش می کند

15. It's called scurvy grass. It has a horseradish tone.
[ترجمه ترگمان]بهش میگن علف شوره این لحن horseradish داره
[ترجمه گوگل]این علف چسبیده است این یک لحظه اسبی است


کلمات دیگر: