کلمه جو
صفحه اصلی

miniaturist


معنی : مینیاتور ساز
معانی دیگر : نقاش مینیاتور، ریزفرتورنگار، مینیاتوریست

انگلیسی به فارسی

نگارگر، مینیاتورساز


مینیاتور، مینیاتور ساز


انگلیسی به انگلیسی

• painter of miniatures, producer of miniatures

مترادف و متضاد

مینیاتور ساز (اسم)
miniaturist

جملات نمونه

1. Peter Riches, a 64-year-old British miniaturist, has been working with magnifying glass in the past 15 years making a 23-room miniature dollhouse, according to British media.
[ترجمه ترگمان]پیتر ریچز، یک هنرمند ۶۴ ساله بریتانیایی، با استفاده از ذره بین در ۱۵ سال گذشته، با استفاده از ذره بین ظریف ۲۳ اتاق کار می کرده است
[ترجمه گوگل]به گفته رسانه های بریتانیایی، پیتر ریچس، یک متخصص مینیاتوری 64 ساله بریتانیا، طی 15 سال گذشته با استفاده از ذره بین، یک اتاق کوچک مینیاتوری 23 اتاق را ساخت

2. Winter a master miniaturist, making of our lives an intricate, would - in - a gilded - walnut - shell.
[ترجمه ترگمان]لرد شفت ری، استاد miniaturist، که زندگی ما را به صورت یک چوب گردو ساخته و از چوب گردو ساخته شده است
[ترجمه گوگل]زمستان یک مینیاتور کارشناسی ارشد، ساختن زندگی ما یک پیچیده است، و در یک طلایی - گردو - پوسته

3. Following a visit to London and Paris in 1849 he returned to Aberdeen to establish himself as a portrait miniaturist.
[ترجمه ترگمان]پس از بازدید از لندن و پاریس در سال ۱۸۴۹، به آبردین بازگشت تا خود را به عنوان یک مینیاتور نقاشی کند
[ترجمه گوگل]پس از دیدار از لندن و پاریس در سال 1849، او به آبریند بازگشت و خود را به عنوان یک مینیاتوری پرتره درآورد

4. What this set gives us is primarily Kreisler, the miniaturist.
[ترجمه ترگمان]چیزی که این مجموعه به ما می دهد، Kreisler، the است
[ترجمه گوگل]آنچه این مجموعه به ما می دهد، عمدتا کرایسلر، مینیاتور است

5. Pfaender took part in the failed revolution of 1848 and was forced to flee to London where he worked as a miniaturist and painter to make ends meet, he added.
[ترجمه ترگمان]he در انقلاب ناموفق ۱۸۴۸ شرکت کرد و مجبور شد به لندن بگریزد و در آنجا مینیاتور ساز و نقاش کار کند
[ترجمه گوگل]او افزود که پیفدرر در انقلاب شکست خورده 1848 شرکت کرد و مجبور شد فرار کند به لندن، جایی که او به عنوان یک هنرپیشه کوچک و نقاش به کار خود پایان داد

پیشنهاد کاربران

miniaturist ( هنرهای تجسمی )
واژه مصوب: نگارگر
تعریف: کسی که به نگارگری اشتغال دارد


کلمات دیگر: