کلمه جو
صفحه اصلی

foreshow


معنی : تخمین زدن، پیش بینی کردن، از پیش نشان دادن
معانی دیگر : از پیش خبر دادن از، پیش نمایی کردن، پیش آگاهی دادن

انگلیسی به فارسی

از پیش نشان دادن، تخمین زدن، پیش بینی کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: foreshows, foreshowing, foreshowed, foreshown
• : تعریف: to indicate or show beforehand; prefigure.
مشابه: prophesy

• show beforehand; predict by divine inspiration; prognosticate

مترادف و متضاد

تخمین زدن (فعل)
account, compute, estimate, appraise, guesstimate, foreshow, guess

پیش بینی کردن (فعل)
foreshow, previse, antedate, foretaste, dope, anticipate, prognosticate, augur, foresee, forecast

از پیش نشان دادن (فعل)
foreshow, prefigure

جملات نمونه

1. A foreshow of the revolution in cinemas, Walt Disney's next Pixar feature, "Up," was recently selected to open the Cannes Film Festival - the first 3D movie to do so.
[ترجمه ترگمان]فیلم انیمیشن بعدی والت دیسنی به تازگی برای افتتاح جشنواره فیلم کن انتخاب شد - اولین فیلم سه بعدی که این کار را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]پیش نمایش از انقلاب در سینما، ویژگی بعدی Pixar والت دیزنی، 'Up،' اخیرا انتخاب شد تا جشنواره فیلم کان را باز کند - اولین فیلم سه بعدی برای انجام این کار است

2. These foreshow the arrival of the postmodern period.
[ترجمه ترگمان]اینها ظهور دوره پست مدرن هستند
[ترجمه گوگل]این ها پیش بینی ورود دوره های پست مدرن را نشان می دهند

3. We retain not by foreshow can amend these clause's right.
[ترجمه ترگمان]ما با foreshow نمی توانیم این حق را اصلاح کنیم
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم پیش بینی کنیم که حق این بند را اصلاح کنیم

4. It can foreshow the constitute of products and redound to the design of compose routes .
[ترجمه ترگمان]این کار می تواند شامل تولید محصولات و redound به طراحی مسیرهای تولید شده باشد
[ترجمه گوگل]این می تواند تولید محصولات را پیش بینی کند و به طراحی مسیرهای نوشتن کمک کند

5. And the successful development and application of IP telephony foreshow the appearance of the new information network basing on IP.
[ترجمه ترگمان]و توسعه موفقیت آمیز و کاربرد تلفن IP، ظهور شبکه اطلاعاتی جدید مبتنی بر IP را تایید می کند
[ترجمه گوگل]و توسعه و کاربرد موفقیت آمیز IP تلفن از شکل شبکه جدید اطلاعات بر مبنای IP جلوگیری می کند

6. The past, now, and future of it is a focus regarded by mass media, because it will foreshow the basic tend of broadcasting industry.
[ترجمه ترگمان]گذشته، اکنون، و آینده آن تمرکز رسانه جمعی است، چرا که تمایل پایه و اساسی صنعت پخش را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه گوگل]گذشته، حال و آینده آن تمرکز رسانه های جمعی محسوب می شود؛ چرا که این امر به دنبال تمایل اساسی صنعت پخش می شود

7. Gold cup and certificates of award record the splendid past and also foreshow the golden future of Guangshun Company. But what Guangshun believes firmly is the industri and working harder and harder.
[ترجمه ترگمان]جام طلایی و گواهی تولد با شکوه گذشته و همچنین آینده طلایی شرکت Guangshun را به تصویر می کشد اما آنچه که Guangshun معتقد است این است که سخت تر و سخت تر کار می کند
[ترجمه گوگل]جام طلایی و گواهینامه های جایزه، گذشته های شگفت انگیز را نشان می دهد و همچنین آینده طلایی شرکت Guangshun را پیش بینی می کند اما آنچه که گوانسون معتقد است، معتقد است صنعت و کار سخت تر و سخت تر است

8. In the backside the betterment to the quality control methods has a decisive influence. At the same time the efforts can foreshow to be helpful to the similar products and industrys.
[ترجمه ترگمان]در پس زمینه بهتر شدن نسبت به روش های کنترل کیفیت تاثیر قاطعی دارد در عین حال، این تلاش ها می تواند برای محصولات مشابه و صنعت نیز مفید باشد
[ترجمه گوگل]در پشت، بهبود روشهای کنترل کیفیت تاثیری تعیین کننده دارد در عین حال تلاش ها می توانند برای محصولات و صنایع مشابه مفید باشند

9. We can also find a good relationship between frost-day temperature and mean temperature in the period, this may foreshow the variation of mean temperature is produced by frost-day temperature.
[ترجمه ترگمان]ما همچنین می توانیم یک رابطه خوب بین دما - روز و متوسط دما در این دوره پیدا کنیم، این ممکن است تغییر دمای میانگین تولید شده توسط دمای هوای یخ بندان باشد
[ترجمه گوگل]همچنین می توانیم رابطه خوبی بین دمای روز یخبندان و دمای متوسط ​​در دوره داشته باشیم، این به این معنی است که تغییرات میانگین دما از طریق دمای یخبندان تولید می شود


کلمات دیگر: