کلمه جو
صفحه اصلی

mimesis


معنی : تقلید، واگیری، تقلید هنر از واقعیات
معانی دیگر : (ادبیات و هنر) تقلید، وانمود، وانمایی، در فلسفه ارسطو تقلید

انگلیسی به فارسی

(در فلسفه ارسطو) تقلید، واگیری، تقلید هنر ازواقعیات


مامیز، تقلید، واگیری، تقلید هنر از واقعیات


انگلیسی به انگلیسی

• mimicry; imitation; close resemblance (also of animals)

مترادف و متضاد

تقلید (اسم)
fake, simulation, farce, burlesque, imitation, emulation, mimicry, mime, mimesis

واگیری (اسم)
virulence, contagion, mimesis

تقلید هنر از واقعیات (اسم)
mimesis

جملات نمونه

1. He considers mimesis as copy of reality and uncreative, maintains the introversion of the literature, and stands for the lyric of the inner world.
[ترجمه ترگمان]او mimesis را به عنوان کپی از واقعیت و uncreative در نظر می گیرد، درون گرایی ادبیات را حفظ می کند، و نماد غنایی دنیای درونی است
[ترجمه گوگل]او مینهسس را به عنوان کپی از واقعیت و ناسازگاری در نظر می گیرد، درونوندی ادبیات را حفظ می کند، و برای شعر جهان درونی است

2. To study the operation mimesis of the zygomatic plastic.
[ترجمه ترگمان]تا عمل جراحی پلاستیک را مطالعه کنیم
[ترجمه گوگل]برای مطالعه عمل mimesis پلاستیک zygomatic

3. Results: The mimesis accuracy of Grey pharmacokinetics model was higher than that of traditional ones.
[ترجمه ترگمان]نتایج: دقت mimesis مدل pharmacokinetics Grey نسبت به روش سنتی برتری داشت
[ترجمه گوگل]یافته ها: دقت Mimesis از مدل فارماکوکینتیک خاکستری بالاتر از سایر روش ها بود

4. Walter Benjamin's theory of mimesis and language proves to be especially helpful in bringing out the significance and power of the mythic in Wu's short stories.
[ترجمه ترگمان]نظریه والتر بنیامین of و زبان به ویژه در آوردن اهمیت و قدرت اسطوره ای در داستان های کوتاه وو مفید است
[ترجمه گوگل]تئوری مملیم و زبان والتر بنجامین، به ویژه در آوردن اهمیت و قدرت اسطوره در داستان کوتاه وو، بسیار مفید است

5. The third chapter, the mimesis and creation of media, is about the rules media play in my work, as well as the feasibility testing and experimental exploration of it.
[ترجمه ترگمان]فصل سوم، the و ایجاد رسانه، در مورد قواعد بازی رسانه در کار من و همچنین آزمایش امکان سنجی و اکتشاف تجربی آن است
[ترجمه گوگل]فصل سوم، Mimesis و ایجاد رسانه، در مورد قوانین بازی رسانه ای در کار من، و همچنین آزمایش امکان سنجی و اکتشاف تجربی از آن است

6. The twentieth poem Variations in Unity concentrates on mimesis of poetic creation, thus distinguishes itself from the other twenty-three poems in The Realm of Poetry.
[ترجمه ترگمان]بیستم شعری که در وحدت به نمایش گذارده شده، بر mimesis آفرینش شاعرانه تمرکز دارد، در نتیجه خود را از بیست و سه شعر دیگر در قلمرو شعر متمایز می کند
[ترجمه گوگل]تنوع وحدت بیستم در وحدت بر مؤمن بودن خلقت شاعر متمرکز است، بنابراین خود را از دیگر بیست و سه شعر در قلمرو شعر متمایز می کند

7. Additionally, mimesis has been queried either in ancient China or in Western, with roughly the same causes.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، mimesis نیز در چین باستان یا در غرب با تقریبا همان علل مورد سوال قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، mimesis شده است در چین باستان و یا در غرب، با تقریبا همان علل

8. Art as mimesis or representation has deep roots in the philosophy of Aristotle.
[ترجمه ترگمان]هنر به عنوان mimesis یا بازنمایی، ریشه های عمیق در فلسفه ارسطو دارد
[ترجمه گوگل]هنر به عنوان مامیز یا نمایندگی، در فلسفه ارسطو ریشه های عمیق دارد

9. I discuss the role of mimesis in his work, and the degree to which we can understand these paintings as fragments of dialogue across generations, or as a soliloquy?
[ترجمه ترگمان]من در مورد نقش mimesis در کارش بحث می کنم، و درجه ای که می توانیم این نقاشی ها را به عنوان قطعات گفتگو در طول نسل ها، یا به عنوان قسمتی از خود، درک کنیم؟
[ترجمه گوگل]من در مورد نقش ممیوزیس در کار او بحث می کنم و درجه ای که می توانیم این نقاشی ها را به عنوان بخش هایی از گفتگو در میان نسل ها یا به عنوان یک پیروزی درک کنیم؟

10. Chapter Three deals with Adorno's other thoughts that are related to his mimesis theory.
[ترجمه ترگمان]فصل سه با افکار دیگری که مربوط به نظریه mimesis است سر و کار دارد
[ترجمه گوگل]فصل سوم با افکار دیگر آدورنو که مربوط به نظریه ممیسین است، در نظر گرفته شده است

11. Confessional literature is widely read as revelation of authentic experience of life and as mimesis of external reality.
[ترجمه ترگمان]ادبیات Confessional به صورت گسترده به عنوان مکاشفه تجربه حقیقی زندگی و به عنوان mimesis واقعیت خارجی خوانده می شود
[ترجمه گوگل]ادبیات عرفانی به عنوان وحی از تجربه معتبر زندگی و به عنوان مؤمنی از واقعیت خارجی به طور گسترده ای خوانده می شود

12. Methods: In the classroom, the feedback and correction methods of comparison of correct and error, complementation, and mimesis were used.
[ترجمه ترگمان]روش ها: در کلاس، بازخورد و روش های تصحیح مقایسه ای از تصحیح و تصحیح خطا، complementation و mimesis مورد استفاده قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]روش ها: در کلاس، روش بازخورد و اصلاح روش های مقایسه صحیح و خطا، تکمیل و مامیزیس مورد استفاده قرار گرفت

13. Until the beginning of modernism, the most admired quality in Western art was mimesis—objects in painting and sculpture closely resembling things in real life.
[ترجمه ترگمان]تا آغاز مدرنیسم، مطلوب ترین کیفیت در هنر غرب mimesis شی در نقاشی و مجسمه سازی بود که بسیار شبیه به اشیا در زندگی واقعی بود
[ترجمه گوگل]تا آغاز مدرنیسم، بیشترین کیفیت در هنر غربی، ممتازی بود که در نقاشی و مجسمه سازی بسیار شبیه به چیزهای واقعی بود

14. Firstly, it is confirmed by Aristotle that narration is originated from mimesis and the essence of narration is something combined both by mimesis and fiction.
[ترجمه ترگمان]در درجه اول، توسط ارسطو تایید می شود که روایت از mimesis نشات می گیرد و ماهیت روایت چیزی است که هم با mimesis و هم به روایت داستان ترکیب می شود
[ترجمه گوگل]اولا، توسط ارسطو تأیید شده است که روایت از ممیسین گرفته شده و ماهیت روایت چیزی است که ترکیبی از ممیس و داستان است

پیشنهاد کاربران

محاکات


کلمات دیگر: