کلمه جو
صفحه اصلی

egress


معنی : خروج، در رو، خارج شدن
معانی دیگر : برون رفت، برون رو (egression هم می گویند)، خروجی

انگلیسی به فارسی

خروج، خروجی، دررو، خارج شدن


خروج، در رو، خارج شدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: egression (n.)
(1) تعریف: an act, instance, method, or place of exit or emergence.
مترادف: departure, exit
متضاد: access, entrance, entry, ingress
مشابه: aperture, debouchment, discharge, door, emanation, escape, gate, issue, mouth, outlet, vent, withdrawal

- People were trapped in the building because their egress was blocked by fallen debris.
[ترجمه ترگمان] مردم در ساختمان به دام افتاده بودند، زیرا خروج آن ها با آوار ناشی از افتادن آن ها مسدود شده بود
[ترجمه گوگل] مردم در ساختمان به دام افتاده بودند، زیرا خروج آنها توسط آوارهای افتاده مسدود شده بود

(2) تعریف: the right to exit.
متضاد: access, entrance, entry, ingress

• act of exiting, going out; exit

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] خروج

مترادف و متضاد

خروج (اسم)
emersion, emergence, exhaust, outgo, exodus, transpiration, egress, exit, egression

در رو (اسم)
outlet, exhaust, port, egress, exit

خارج شدن (فعل)
void, issue, protrude, egress, exit

passage out


Synonyms: departure, doorway, emanation, emergence, escape, exit, exiting, exodus, issue, opening, outlet, setting-out, vent, way out, withdrawal


Antonyms: entrance


جملات نمونه

1. I guessed, by his preparations, that egress was allowed, and, leaving my hard couch, made a movement to follow him.
[ترجمه ترگمان]حدس می زدم که در این راه خروج از راه خروج، و ترک کردن نیمکت سخت من، حرکتی برای دنبال کردن او به وجود اورده بود
[ترجمه گوگل]من حدس زدم، با آماده سازی او، این خروج مجاز بود، و، ترک کمر سخت من، ایجاد حرکت برای پیروی از او

2. Despite the egress of isolated specimens, museum collections grow in proportion to the director's burden of deciding what to accept.
[ترجمه ترگمان]با وجود خروج نمونه های ایزوله شده، مجموعه های موزه نسبت به بار مدیر تصمیم می گیرند که چه چیزی را بپذیرند
[ترجمه گوگل]با وجود خروج نمونه های جدا شده، مجموعه های موزه نسبت به کارگردانان تصمیم می گیرند چه چیزی را قبول کنند

3. With affordable internal access and egress, basements provide options for dwellings short of space.
[ترجمه ترگمان]زیرزمین با دسترسی به دسترسی داخلی و خروج از آن، گزینه هایی برای مسکن کوتاه مدت را فراهم می کند
[ترجمه گوگل]زیرزمین با دسترسی و خروج داخلی مقرون به صرفه، گزینه هایی برای خانه های کم فضای فراهم می کند

4. Denied its usual egress, the river had burst its banks and was pouring down the fire-ravaged streets.
[ترجمه ترگمان]عبور از خروج همیشگی آن، رودخانه از ساحل آن بیرون زده و از خیابان های fire به پایین سرازیر شده بود
[ترجمه گوگل]خروج عادی خود را رد کرد، رودخانه بانک هایش را پشت سر گذاشت و خیابان های ویرانگر آتش را ریخت

5. LSR and egress LER receive and transmit labeled packets, executing ILM ( incoming Label Map ) forwarder.
[ترجمه ترگمان]LER خروجی و خروجی بسته های برچسب دار را دریافت و ارسال می کنند و ILM (نقشه برچسب ورودی)را اجرا می کنند
[ترجمه گوگل]LSR و خروجی LER دریافت و انتقال بسته های برچسب شده، اجرای ILM (Map Label Incoming) forwarder

6. Any enclosure required must be sealed against air egress everywhere except at the specified air outlet point. Sentence dictionary
[ترجمه ترگمان]هر گونه فضای مورد نیاز باید در همه جا به جز در نقطه خروجی هوا مشخص شود فرهنگ لغت
[ترجمه گوگل]هر محوطه مورد نیاز باید در برابر خروج هوا در همه جا به جز در نقطه خروجی هوا مشخص شود فرهنگ لغت جمله

7. Approach from the East and egress South.
[ترجمه ترگمان]از شرق و جنوب این راه را پیش بگیرید
[ترجمه گوگل]رویکرد شرق و خروج از جنوب

8. Prevents egress of the latter through the unsealed portion.
[ترجمه ترگمان]خروج از آن قسمت از قسمت دوم باز شد
[ترجمه گوگل]جلوگیری از خروج از دومی را از طریق بخش باز نشده

9. Drains achieve a ready egress of the liquid blood.
[ترجمه ترگمان]Drains یه خروجی برای خروج از خون مایع پیدا می شه
[ترجمه گوگل]فاضلاب به خروجی آماده از خون مایع می رسند

10. Fire escape Means of rapid egress from a Building, primarily intended for use in of fire.
[ترجمه ترگمان]وسایل فرار از آتش به معنای خروج سریع از ساختمان است که در درجه اول برای استفاده در آتش مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]فرار از آتش به معنای خروج سریع از یک ساختمان است که عمدتا برای استفاده در آتش استفاده می شود

11. But his parents egress frequently remain him in the family.
[ترجمه ترگمان]اما معمولا در خانواده او مانع از خروج او می شد
[ترجمه گوگل]اما والدین او اغلب اوقات در خانواده باقی می مانند

12. Safe access and egress can be achieved by various methods.
[ترجمه ترگمان]دسترسی ایمن و خروج از آن را می توان با روش های مختلف به دست آورد
[ترجمه گوگل]دسترسی و خروج ایمن از طریق روش های مختلف به دست می آید

13. A high seating position makes ingress and egress easy.
[ترجمه ترگمان]موقعیت نشستن بالا به آسانی ورود و خروج را آسان می کند
[ترجمه گوگل]موقعیت صندلی بالا باعث می شود ورود و خروج آسان است

14. Means of rapid egress from a Building, primarily intended for use in case of fire.
[ترجمه ترگمان]وسایل خروج سریع از ساختمان، در درجه اول برای استفاده در صورت آتش سوزی در نظر گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]به معنی خروج سریع از ساختمان، در درجه اول برای استفاده در صورت آتش سوزی

15. Installed near building exits or along egress routes, the compact speaker produces broadband noise to lead people toward exits.
[ترجمه ترگمان]در نزدیکی ساختمان نصب شده یا در امتداد مسیرهای خارج از خروجی، سخنگوی فشرده صداهای باند پهن را تولید می کند که منجر به خروج افراد به سمت خارج می شود
[ترجمه گوگل]بلندگوهای جمع و جور که در نزدیکی خروجی ساختمان ها و یا در امتداد مسیر خروج نصب می شوند، سر و صدای باند پهن ایجاد می کنند تا مردم را به سوی خروجی هدایت کند

پیشنهاد کاربران

( فناوری اطلاعات ) ترافیک خارجی شبکه

ترک ( محل، مکان )


کلمات دیگر: