1. a chronic gambler
قمارباز کهنه کار
2. a compulsive gambler
قمارباز بلااختیار
3. a hopeless gambler
قمارباز اصلاح ناپذیر
4. a notorious gambler
قمارباز رسوا
5. the penniless gambler was a sad spectacle
قمارباز مفلس ظاهر رقت باری داشت.
6. he was a bird-brained gambler
او قمارباز کودنی بود.
7. he was a confessed gambler
او به قمار بازی معترف بود.
8. to reform a professional gambler
اصلاح کردن یک قمارباز حرفه ای
9. her denial that her son is a gambler
واسرنگیدن او بر این که پسرش قمارباز نیست.
10. He was a gambler, a womanizer and a drunk.
[ترجمه ترگمان]او یک قمارباز، یک زن هرزه و یک مست بود
[ترجمه گوگل]او قمارباز، زنبازی و مست بود
11. He gained a certain notoriety as a gambler.
[ترجمه ترگمان]شهرت خاصی به عنوان قمارباز موفق به دست آورد
[ترجمه گوگل]او به عنوان قهرمان شناخته شد
12. Creed was like a gambler. Spin the wheel.
[ترجمه ترگمان]مذهب نیز مانند قماربازی بود چرخ رو بچرخون
[ترجمه گوگل]Creed مانند قمارباز بود چرخش چرخ
13. A crack shot and a notorious gambler.
[ترجمه ترگمان]یک قمار باز و یک قمار باز مشهور
[ترجمه گوگل]یک شات کراس و یک قهرمان بدنام
14. He was a compulsive gambler .
[ترجمه ترگمان] اون قمارباز قابلی بود
[ترجمه گوگل]او یک قهرمان اجباری بود
15. Howard was a terrible gambler, and had squandered away the family fortune.
[ترجمه ترگمان]هاوارد قمارباز وحشتناکی بود و ثروت خانواده را به هدر داده بود
[ترجمه گوگل]هوارد یک قهرمان وحشتناک بود و ثروت خانوادگی را نابود کرد