کلمه جو
صفحه اصلی

general staff


معنی : ستاد ارتش
معانی دیگر : (ارتش) ستاد کل، ستاد فرماندهی

انگلیسی به فارسی

ستاد ارتش


کارکنان عمومی، ستاد ارتش


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a group of officers who assist a high commander in planning and supervising military operations.

• group of military officers whose function it is assist commanders in planning and carrying out orders

مترادف و متضاد

ستاد ارتش (اسم)
general staff

جملات نمونه

1. He works at the General Staff.
[ترجمه ترگمان]او در ستاد کل کار می کند
[ترجمه گوگل]او در هیات عمومی کار می کند

2. Its rear legs have joined the general staff, who are all in discussion with their backs towards me.
[ترجمه ترگمان]پاهای عقبش به ستاد کل پیوسته اند که همگی با پشت به من در حال بحث و گفتگو هستند
[ترجمه گوگل]پاهای عقب آن به کارکنان عمومی پیوسته اند، که همه با هم درگیر با منافع خود هستند

3. The general staff is unhappy and the squaddies disgruntled, but no more than that.
[ترجمه ترگمان]ستاد فرمانده ناراضی و ناخشنود است، اما نه بیشتر از این
[ترجمه گوگل]کارکنان عمومی ناراضی هستند و مخالفان ناراضی هستند، اما نه بیشتر از آن

4. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

5. Yet the general staff of overseers is small, only about 40 employees, supplemented by local officials in 94 judicial districts.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، پرسنل عمومی overseers کوچک هستند، تنها حدود ۴۰ کارمند، که توسط مقامات محلی در ۹۴ منطقه قضایی تکمیل شده اند
[ترجمه گوگل]با این حال، کارکنان کلی نظارت کنندگان کوچک هستند، فقط حدود 40 کارمند، که توسط مقامات محلی در 94 ناحیه قضایی تکمیل شده است

6. Anatoly Kvashnin, chief of the general staff, to cut spending on the nuclear arsenal.
[ترجمه ترگمان]آناتولی Kvashnin، رئیس ستاد کل، برای کاهش هزینه های سوخت هسته ای
[ترجمه گوگل]آناتولی Квашнین، رئیس کل کارکنان، برای کاهش هزینه های زرادخانه هسته ای

7. It had no permanent general staff.
[ترجمه ترگمان]این یک ستاد عمومی دائمی نبود
[ترجمه گوگل]این هیچ کارمند دائمی دائمی نداشت

8. Even the General Staff is but one actor in an increasingly complex policy process.
[ترجمه ترگمان]حتی پرسنل عمومی نیز تنها یک عامل در فرآیند بسیار پیچیده سیاست هستند
[ترجمه گوگل]حتی کارکنان اصلی تنها یک بازیگر در یک فرآیند پیچیده سیاست است

9. Had they stood behind him, the General Staff would have suppressed the dissension within its own ranks.
[ترجمه ترگمان]اگر آن ها پشت سر او ایستاده بودند، ژنرال ستاد فرمانده را در میان صفوف خود سرکوب می کرد
[ترجمه گوگل]اگر آنها پشت سر او ایستادند، ستاد کل این اختلافات را در صفوف خود سرکوب خواهد کرد

10. A two-year course in a Soviet General Staff academy appears to be mandatory for those taking up senior appointment.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که یک دوره دو ساله در آکادمی ستاد کل شوروی برای کسانی که انتصاب مقامات ارشد را انجام می دهند اجباری باشد
[ترجمه گوگل]یک دوره دو ساله در یک آکادمی ستاد اجرایی شوروی، برای افرادی که قرار ملاقات ارشد دارند، اجباری است

11. Valery Manilov, deputy chief of the general staff.
[ترجمه ترگمان]والری Manilov، معاون رئیس پرسنل عمومی
[ترجمه گوگل]والری منیلوف، معاون رئیس کل کارکنان

12. In addition, the dissolution of the General Staff Headquarters, the abolition of Universal compulsory military service.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، انحلال ستاد فرماندهی ستاد، لغو خدمت اجباری عمومی
[ترجمه گوگل]افزون بر این، انحلال ستاد کل نیروهای مسلح، لغو خدمات اجباری نظامی جهانی

13. Ma Xiaotian, deputy chief of the General Staff of the Chinese People's Liberation Army; Director of the President's Office Chen Shiju and Assistant Foreign Minister Cheng Guoping.
[ترجمه ترگمان]Ma Xiaotian، معاون رئیس ستاد کل ارتش آزادی بخش خلق چین؛ رئیس دفتر رئیس جمهور چین چن Shiju و معاون وزیر امور خارجه چنگ Guoping
[ترجمه گوگل]م Xiaotian، معاون رئیس ستاد کل ارتش آزادیبخش چینی؛ مدیر دفتر رئیس جمهور چن شییه و معاون وزیر خارجه چنگ گوپینگ

14. Chief of the General Staff Soong Chang-chih presides over the rank- conferring ceremony.
[ترجمه ترگمان]رئیس ستاد ژنرال Soong چانگ - chih ریاست مراسم اعطای امتیاز را برعهده دارد
[ترجمه گوگل]سوگن چانگ چی، رئیس ستاد عمارت، در مراسم تسویه رتبه قرار دارد

15. Along with the relevant directorates of the MoD, it furnishes financial and other guidelines to the General Staff for its detailed planning.
[ترجمه ترگمان]این وزارتخانه علاوه بر مدیریت مربوطه وزارت دفاع، دستورالعمل های مالی و دیگری را برای برنامه ریزی مفصل خود به ستاد کل ارائه می کند
[ترجمه گوگل]همراه با ادارات مربوطه وزارت امورخارجه، دستورالعمل های مالی و دیگر را برای کارکنان عمومی برای برنامه ریزی دقیق آن ارائه می دهد

اصطلاحات

general staff college

دانشگاه جنگ، دانشکده‌ی فرماندهی و ستاد



کلمات دیگر: