1. the ecstatic element in medieval religions
عامل خلسه در ادیان قرون وسطایی
2. she became ecstatic upon seeing her long-lost child
با دیدن فرزند گم گشته ی خود از خود بی خود شد.
3. to become ecstatic
بی خویش شدن
4. Sally was ecstatic about her new job.
[ترجمه ترگمان]سالی از شغل جدیدش به وجد آمده بود
[ترجمه گوگل]سلی در مورد کار جدیدش اظهار تاسف کرد
5. Annie was ecstatic about the idea.
[ترجمه ترگمان]انی از این فکر به وجد آمده بود
[ترجمه گوگل]آنی در مورد این ایده درگیر بود
6. He gave an ecstatic sigh of happiness.
[ترجمه ترگمان]آهی حاکی از خوشحالی از شادی برکشید
[ترجمه گوگل]او یک سحر و جادو سحر و جادو از شادی به ارمغان آورد
7. Martin was not exactly ecstatic at the news.
[ترجمه ترگمان]مارتین در این اخبار به وجد نیامده بود
[ترجمه گوگل]مارتین در خبرها دقیقا با خبر نبود
8. She was absolutely ecstatic when I told her the news.
[ترجمه ترگمان]وقتی این خبر را به او گفتم کاملا به وجد آمده بود
[ترجمه گوگل]وقتی به او خبر دادم او کاملا عصبانی بود
9. He was ecstatic at the news of his daughter's birth.
[ترجمه ترگمان]از شنیدن خبر تولد دخترش به وجد آمده بود
[ترجمه گوگل]او در جریان تولد دخترش ایستاده بود
10. They were greeted by the cheers of an ecstatic crowd.
[ترجمه ترگمان]با شنیدن صدای هلهله جمعیت به وجد آمدند
[ترجمه گوگل]آنها توسط شور و هیجان یک جمعیت اذیت شده خوش آمدید
11. Just as we were about to reach ecstatic heights.
[ترجمه ترگمان]درست همان گونه که نزدیک بود به بلندی های ecstatic برسیم
[ترجمه گوگل]همانطور که ما برای رسیدن به ارتفاعات عجیب و غریب بودیم
12. In the ecstatic Louisville locker room, Brian Kiser celebrated the first game-winning shot of his career.
[ترجمه ترگمان]\"برایان kiser\" در رخت کن \"لوییس ویل\" اولین بازی موفق او را جشن گرفت
[ترجمه گوگل]بری کیسر در اتاق نشیمن لوئیزویل، اولین شات برنده بازی های خود را جشن گرفت
13. Some couples are ecstatic, while others have mixed reactions.
[ترجمه ترگمان]برخی از زوج ها به وجد می آیند، در حالی که برخی دیگر واکنش های متفاوتی دارند
[ترجمه گوگل]برخی از زوجین اذیت می شوند، در حالی که دیگران واکنش های متفاوتی دارند
14. Ecstatic, the boy tried on one mask after another, roaring like a lion or mewing like a cat.
[ترجمه ترگمان]پسر یکی پس از دیگری روی یک نقاب خم شد و مثل یک شیر می غرید و مثل گربه زوزه می کشید
[ترجمه گوگل]پسربچه سعی کرد با یک ماسک بعد از دیگری تلاش کند، مانند یک شیر یا گربه مانند یک گربه